دوش

/duS/

مترادف دوش: دوشین، دیشب، شب گذشته، شانه، کتف، کول، منکب، حمام، آب پاش

متضاد دوش: امشب

برابر پارسی: آبپاش

معنی انگلیسی:
shower, shoulder, shower-bath

لغت نامه دهخدا

دوش. ( اِ، ق ) شب گذشته. ( شرفنامه منیری ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان ) ( از غیاث ). دوشینه. دوشین. بارحه. ( دهار ). شب که منتهی شود به روزی که در آن باشند. دیشب. شب گذشته. مقابل دی و دیروز. ( یادداشت مؤلف ) :
از کوهسار دوش به رنگ می
هین آمد ای نگارمی آور هین.
دقیقی.
ریشی چگونه ریشی چون ماله بت آلود
گویی که دوش تا روز با ریش گوه پالود.
عماره.
به فرمان یزدان خجسته سروش
مرا روی بنمود در خواب دوش.
فردوسی.
به خواب اندرون هر چه دیدی تو دوش
از آن مهر امشب برآمد خروش.
فردوسی.
سیاوش بدو گفت چون بود دوش
ز لشکرگه گشن و چندین خروش.
فردوسی.
شهنشاه بهرام بود آن که دوش
بیامد سوی خان گوهرفروش.
فردوسی.
این همی گفت فرخی را دوش
زر بداده ست شاه زرافشان.
فرخی.
مردمان دوش خبریافته بودند ز عید
که گمان برد که من غافلم از عید مگر.
فرخی.
دوش متواریک به وقت سحر
اندر آمد به خیمه آن دلبر.
فرخی.
ای شب نکنی این همه پرخاش که دوش
راز دل من مکن چنان فاش که دوش.
عنصری.
دیدی چه دراز بود دوشینه شبم
هان ای شب وصل همچنان باش که دوش.
عنصری ( دیوان ص 315 چ دبیرسیاقی ).
برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت
چون باد نوبهار بر او دوش برگذشت.
منوچهری.
دشمنش را گو شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن کاین خمار جهل تو فردا کند.
منوچهری.
چنان نمود به ما دوش ماه نودیدار
چو یار من که کند گاه خواب خوش آسا.
بهرامی.
دوش سهوی افتاده بود که از بس افشین بگفت و چند بار رد کردم بازنشد اجابت کردم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 170 ). وی را[ بودلف را ] امیرالمؤمنین به من داده است و دوش سوگند خورده که در باب وی سخن نگوید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 172 ). معتصم گفت :... اگر دوش پس از الحاح که کردی ترا اجابتی کردیم در باب قاسم بباید دانست... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 174 ). دی و دوش در این بودم و هر چند نظر انداختم صواب نمی بینم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259 ).
یکی گفت نشناس ای رفته هوش
که گرشاسب کرد این همه رزم دوش.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) آلتی مشبک مانند سر آب پاش که در گرمابه بشیر آب بندند و در زیر آن شستشو کنند .
جمع ادوش .

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) کتف ، شانه .
[ په . ] (ق . ) شب گذشته .
(اِ. ) آلتی مشبک مانند سر آب پاش که در گرمابه به شیر آب بندند و در زیر آن شستشو کنند. ، ~ گرفتن : حمام کردن .

فرهنگ عمید

۱. = دوشیدن
۲. دوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): شیردوش، گاودوش.
شیر آب حمام که دارای سوراخ های ریز است و آب را به صورت افشان، از بالا به روی تن شخص می ریزد.
دیشب، شب گذشته.
شانه، کول، کتف، قسمت بالای پشت.

گویش مازنی

/doosh/ شانه – قسمت بالای کتف

واژه نامه بختیاریکا

دیروز

دانشنامه عمومی

دوش (بناب). دوش یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بناجوی شمالی بخش مرکزی شهرستان بُناب واقع شده است. زبان مردم روستا ترکی آذربایجانی است.
از مناظر دیدنی این روستا میتوان به سد دوش اشاره کرد. باغات و حاشیه رودخانه موجود در روستا هم جزو جاهای زیبا و دیدنی می باشد.
شغل اصلی مردم این روستا کشاورزی از جمله کشت گندم و جو است. دامپروری و نگهداری گاو و گوسفند عمده فعالیت مردم این روستا می باشد .
از سایر محصولات کشاورزی انگور، بادام، گردو، سنجد است.
این روستا در کنار رودخانه ماه پری ( چاوان چای ) واقع شده است و به سبب آبهای فصلی این رودخانه به کشاورزی و زندگی ادامه میدهند. تپه های اطراف روستا یکی از مهمترین منابع غنی برای مصالح ساختمانی از جمله ماسه و . . . می باشد. در تپه های قسمت شرقی روستا چندین چشمه تاریخی واقع شده که از جمله مهم ترین آنها می توان به اورتا بولاغی و قیبله بولاغی اشاره کرد که در متون تاریخی به ان ها اشاره شده است. تپه اورتا بولاغی روستای دوش مربوط به هزاره ۴ و ۱ قبل از میلاد است و در شهرستان بناب، بخش مرکزی، روستای دوش واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۶۲۲۱ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
سد دوش
سد دوش در شمال شرقی شهرستان بناب واقع شده است آب سد به وسیله کانالی به طول ۶۵۰ متر که از بند انحرافی احداث شده است بر روی رودخانه چوان منشعب شده است تامین می گردد. این سد در سال ۱۳۸۷ به بهره برداری رسیده است با بهره برداری از این سد مخزنی ضمن اشتغالزایی از کوچ روستا نشینان نیز جلوگیری شده است و به منظور تامین آب کشاورزی زمین های روستای دوش مورد استفاده قرار می گیرد. سد دوش علاوه بر مصرف کشاورزی ، محل مناسبی برای گردش و تفریح گردشگران عزیز می باشد.
عکس دوش (بناب)عکس دوش (بناب)عکس دوش (بناب)عکس دوش (بناب)عکس دوش (بناب)عکس دوش (بناب)

دوش (حمام). دوش حمام ( به فرانسوی: douche ) ، ( به انگلیسی: shower ) در حمام کردن، وقتی شخص زیر افشانهٔ آب گرم یا سرد قرار می گیرد اصطلاحاً واژهٔ دوش گرفتن ( به فرانسوی: Prendre la douche ) به کار می رود. همچنین به آن وسیله که آب از آن افشانده می شود دوش حمام می گویند. در برخی فرهنگ ها به جایی که در آن دوش گرفته می شود یا حمام صورت می گیرد، واژهٔ «حمام» گفته می شود ولی در برخی دیگر از فرهنگ ها حمام با جایی که دوش گرفته می شود متفاوت است. البته ممکن است هر دو در یک مکان باشند.
دوش حمام در یونان اختراع شد.
در مورد اولین دوش حمام در ایران نیز گفته می شود که سرداری از سپاه ناپلئون پس از سقوط وی به ایران می آید، و دیرزمانی از اقامت او در کشور می گذرد و خدماتی به دولت ایران می کند و بالاخره در این سرزمین چشم از جهان فرو می بندد. ناصرالدین شاه قاجار به پاس خدمات او فرزندش کلنل نیکلا سمینو را به ایران دعوت می کند و اموری را بدو می سپرد. او به این کشور علاقه مند شده و همسری ایرانی اختیار می کند و در ایران ماندگار می شود. سمینو پسر در نیمه دوم پادشاهی ناصرالدین شاه در خیابان لختی ( دروازه دولت = سعدی فعلی ) حمامی بنا می کند و برای نخستین بار در این حمام دوش کار می گذارد و بدین ترتیب بنیانگذار این امر می شود. حمام سمینوتا دوران محمدرضا شاه فعال بود. [ ۱]
عکس دوش (حمام)

دوش (فیلم). دوش ( انگلیسی: Shower ) یک فیلم چینی در سبک کمدی به کارگردانی ژانگ یانگ است که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. این فیلم در تاریخ ۱۴ سپتامبر ۱۹۹۹ در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو شرکت کرده و جایزهٔ فدراسیون بین المللی منتقدان فیلم را به خود اختصاص داد.
عکس دوش (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

کتف, شانه, خا, اپل

مترادف ها

shoulder (اسم)
سفت، جناح، شانه، کتف، دوش، هر چیزی شبیه شانه

shower (اسم)
رگبار، بارندگی، دوش، درشت باران

shower bath (اسم)
دوش، حمام دوش

فارسی به عربی

خطف , دش

پیشنهاد کاربران

اپـــل
دوش ( گَرمابه ، حمام )
پاشاب ، گَرماب ، پاشابه ، پاشانه ، پاشینه ، پاشو ، پاشه
در تمام کلمات با دوش انسجام مفهومی با سینه ( دوش تورکی ) قابل لمس است . دوشادوش سینه به سینه یا پستان به پستان دوشیدن .
دوشیزه ( دارای دوش های کوچک )
دوشیدن …
در تمام لغات دوش در مفهوم تورکی قابل رصد است .
در لری بختیاری دوش به معنی دیروز مثلا دوش پسین یعنی دیروز عصر
واژه دوش
معادل ابجد 310
تعداد حروف 3
تلفظ duš
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( قید ) [پهلوی: dōš] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی duS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ لغت معین
فرهنگ فارسی عمید
خیلی خیلی درست و آفرین
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

( دوش و دوشیدن ) در زبانِ پارسی با واژه ( duco ) در زبان لاتین و ( duce ) به چمِ ( راهبری کردن، هدایت کردن lead ) از یک ریشه می باشند که در واژگان همچون ( produce ) و ( introduce ) به چشم می خورد. در زبانِ آلمانی نیز به ( دوشِ حمام ) ، ( Dusche ) و به ( دوش گرفتن ) ، ( duschen ) می گویند که بسیار با واژه ( دوشیدن ) همانند است. . ریشه های همه واژگانِ بالا در زبانِ اوستایی و سانسکریت هست.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه دوش
معادل ابجد 310
تعداد حروف 3
تلفظ duš
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( قید ) [پهلوی: dōš] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی duS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین

زبان لری بویراحمدی دوش به معنی دیشب و دیگ به معنی دیروز
( دوش و دوشیدن ) در زبانِ پارسی با واژه ( duco ) در زبان لاتین و ( duce ) به چمِ ( راهبری کردن، هدایت کردن lead ) از یک ریشه می باشند که در واژگان همچون ( produce ) و ( introduce ) به چشم می خورد. در زبانِ
...
[مشاهده متن کامل]
آلمانی نیز به ( دوشِ حمام ) ، ( Dusche ) و به ( دوش گرفتن ) ، ( duschen ) می گویند که بسیار با واژه ( دوشیدن ) همانند است. . ریشه های همه واژگانِ بالا در زبانِ اوستایی و سانسکریت هست.

دوش : دوش حمام تغییر یافته ی دؤش ترکی می باشد . دؤش در زبان ترکی به پستان و سینه ی زن گفته می شود . دوش حمام به جهت شکل قیف مانند آن که به پستان زنان شباهت دارد و همچنین ریزش آب به شکل قطرات ریز از آن
...
[مشاهده متن کامل]
به دلیل سوراخ های ریز در سر پستان . ابتدا در زبان ترکی به این نام نامیده شده و بعدا از زبان ترکی به زبان فارسی راه یافته و امروزه در ریخت دوش در فارسی کاربرد یافته است . ( یادآوری دوش های اولیه به شکل قیف بر عکس بودند )

{دوشیزه}: دارای ( دوش ) پستان کوچک
( چون هنوز مادر و شیرده نشده است ) .
با احترام به خواهران گلم.
وَ یک واژه ی ( پارسی ) است به این ریخت در گذشته:
دوشیچَک: دوشیزه
( گذشته ) چَک ← ( امروزه ) چِه ( کوچک )
...
[مشاهده متن کامل]

کویچَک← کویِ کوچک - کوچِه
ماهیچَک← ماهیچه
کنیچَک← کنیزَک - کنیز ( زن کوچک )

دوش در ترکی یعنی پستان
ب معنای لحضه ای است ک آدمی نخست آفریده شده است.
دوش معانی گوناگونی دارد:
دوش←به چم کتف و کول ( فارسی )
دوش←به چم دیشب، شب گذشته ( فارسی )
دوش←ابزار گرمابه و حمام ( فرانسوی )
پیشنهاد برای دوش فرانسوی←آببار
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین :
همان لعل پرندوشینه سفتند.
نظامی.
پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. ( برهان ) . پریشب. بارحه ٔ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. ( از فرهنگی خطی ) . پرندیش. پرندوار. ( فرهنگ رشیدی ) . پروندوش. ( فرهنگ رشیدی ) . پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش :
...
[مشاهده متن کامل]

چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت
سواری پرندوش بر من گذشت.
فردوسی.
گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر
بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش.
ناصرخسرو.
صبحدم بود که آمد به وثاق
چون پرندوش نه بی هش نه به هوش.
انوری.
پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات
بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید.
مولوی.
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند.
نظام قاری.
پرندوشین. [ پ َ رَ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. ( رشیدی ) . پرندوشینه :
دیدم از باده ٔ پرندوشین
شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طاق.
انوری.

بر دوش آنها : بر عهده آنها
کنش دوشیدن به طورو شکل اسم که بدل می گردد دوش می شود وهم مانای کنش مکیدن است. وازاینرو در گویش آذری کهن در چم پستان آمده است.
دَویدن: to run
دُوگَر: runner
دَوِش: running ( اسم )
دَوان: running ( صفت )
خا، دوشین، دیشب، شب گذشته، شانه، کتف، کول، منکب، حمام، آب پاش
دوش : دیشب ؛ شب پیش . این واژه در پهلوی به همین شکل به کار می رفته است. دوش در برابر ( دی = دیروز ) است که در پهلوی دیگ dīg بوده است .
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۸۱.
خا
دوش به معنی: شانه، کتف ، کول
مثل بر دوش گذاشتن ( بر شانه یا کول گذاشتن )
دوش به معنا: کتف، شانه و کول
مثل بر دوش گذاشتن ( بر شانه یا کول گذاشتن )
دوش به زبان آذری یعنی پستان
دوش میامدو رخساره برافراشته بود
به زبان المانی میگویند دوش ینی رد شدن و یک جایی رو رد کردن یا در مسیر خیابان راه رفتن مثلا دورش گعهن ینی رد بشم ، از نظر شخصی من دوش یا دورش زبان اریایی هاست چون میگه دوش میامدو ، ینی همون حرف إضافی اریاییست معنی دقیق نمیشه براش پیدا کرد
در زبان لری بختیاری با تلفظ ::::
دوشون ( دو شانه )
do shovn
شون:::شانه
مترادف::کتف. کول.
دوشونام::دو شانه هایم
doshovnam
دوشونا::دو شانهdovshovna
ری دوشونم بنس::روی دو
شانه من بگذار ش
Dosh:::doshovn.

کتف
دیشب، شب گذشته - شانه، کِتف، کَت و کول -
آبپاشِ گرمابه ( حمام )
گاهی به معنای دیشب است
دوش در بعضی نقاط کشور به عنوان پارچ آب هم بکار می رود. دوش=پارچ آب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس