دوشک

/duSak/

لغت نامه دهخدا

دوشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) توشک. بستر خواب و لحاف. ( ناظم الاطباء ). بستر و توشک. ( آنندراج ). شادگونه. نهالی. ( یادداشت مؤلف ). نهالی که برآن خوابند. ( لغت محلی شوشتر ). رجوع به توشک شود. || گلیم و بساط. ( ناظم الاطباء ). قالین. ( آنندراج ). فراش که برآن نشینند و آن کلمه فارسی است.( از اقرب الموارد ). || نمد را نیز گفته اند. ( لغت محلی شوشتر ). || بره. ( ناظم الاطباء ). || بزغاله. || گربه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اما در این معنی صورتی از تشک است و آن هم مصحف پشک ( پوشک ) است. رجوع به پوشک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) توشک تشک .

فرهنگ معین

(شَ ) [ تر. ] (اِ. ) توشک ، تشک .

فرهنگ عمید

نهالی، بستر، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی زمین یا تختخواب می اندازند و بالای آن می خوابند، برخوابه.

گویش مازنی

/dooshak/ تشک

دانشنامه عمومی

دوشک ( به ترکمنی: Duşak، دوشاک ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکمنستان است که در شهرستان قهقهه واقع شده است. [ ۱]
عکس دوشک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

البته در لغت نامه دهخدا
دوشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) توشک. بستر خواب و لحاف. ( ناظم الاطباء ) . بستر و توشک. ( آنندراج ) . شادگونه. نهالی. ( یادداشت مؤلف ) . نهالی که برآن خوابند. ( لغت محلی شوشتر ) . رجوع به توشک شود. || گلیم و بساط. ( ناظم الاطباء ) . قالین. ( آنندراج ) . فراش که برآن نشینند و آن کلمه فارسی است. ( از اقرب الموارد ) . || نمد را نیز گفته اند. ( لغت محلی شوشتر ) . || بره. ( ناظم الاطباء ) . || بزغاله. || گربه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . اما در این معنی صورتی از تشک است و آن هم مصحف پشک ( پوشک ) است. رجوع به پوشک شود.
...
[مشاهده متن کامل]

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

واژه دوشک
معادل ابجد 330
تعداد حروف 4
تلفظ došak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تشک› [عامیانه]
مختصات ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی duSak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
دوشَک
یک واژه هندواروپایی ، از زبان پارسی میانه پهلوی
این واژه هم مانند واژه های دیگر پارسی میانه دز. . ده شده است و وارد زبان تُرکی و زبان های دیگر شده
زبان ترکی یک زبان مهاجم در ایران آسیای غربی و آسیای مرکزی است.
...
[مشاهده متن کامل]

دو واژه در زبان پارسی پهلوی وجود دارد.
۱ - توشَگ tōšag که امروزه در پارسی نوین تبدیل به توشه شده است که به معنی اندوخته و ذخیره شده است.
۲ - دوشَک došak که به معنی زیراندازی که از پنبه و پشم ذخیره و پُر شده و برای خوابیدن استفاده میشه.
- اطلاعات بیشتر واژه
واژه: دوشک
معادل ابجد: 330
تعداد حروف: 4
تلفظ: došak
نقش دستوری: اسم
ترکیب: ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تُشک› [عامیانه]
مختصات: ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی: duSak
الگوی تکیه: WS
شمارگان هجا: 2
منبع: فرهنگ فارسی معین

دوشک
دوشک از دوشنک به معنای بستر در فارسی و فراشه عربیست
دوشک تورکی هست
تشک در فارسی از تورکی اخذ شده
از دُشَمَک یعنی جایگازی
دوشمک نیز از doşeme ترکی یعنی کف منزل هست
تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیرانداز رختخواب ". اصل این واژه ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می نویسند ولی امروزه تُشَک رایج تر از بقیه است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )
در زبان لری بختیاری به معنی
تشک
Do shak

بپرس