ذنوب

لغت نامه دهخدا

ذنوب. [ ذَ ] ( ع اِ ) دلو پُر.

ذنوب. [ ذَ ] ( ع ص ، اِ ) اسب درازدم بسیارموی. سطبردم. سطبردنبال. درازدم. که دم پرموی و سطبر دارد. فرس ذنوب ؛ اسپ خوش دُم. || روز بسیارشرّ. || دلو، یا دلو پرآب ، یا دلوی که در آن آب باشد یا دلوی که آبش قریب پری آن بود. || دلو بزرگ. || دلو یک گوشه. دلو یک دسته. غرب. سجل. || بهره. بهر. حظّ. نصیب. حصّة. بخش.ج ، اَذنِبةَ، ذَنائب ، ذِناب. || گوشت پشت. گوشت پشت مردم. یا گوشت سرین و گوشت سرسرین و آن دواست. || گور. قبر. || نیاوة.

ذنوب. [ ذَ ] ( اِخ ) جایگاهی است در شعر عبیدبن الأبرص و جز آن. و درمعجم البلدان آمده است. نام موضعی است. عبید گوید:
اقفر من اهله ملحوب
فالقطبیات فالذّنوب.
و بشربن ابی خازم گوید:
ای المنازل بعد الحی تعترف
أم هل صِباک و قد حکمت مطرّف
کانها بعد عهدالعاهدین بها
بین الذنوب و حزمی واهب صحف.
( معجم البلدان یاقوت ).

ذنوب. [ذُ ] ( ع اِ ) ج ِ ذَنب. گناهان. غفارالذنوب ؛ بخشنده گناهان. یکی از اسماء صفات خدای تعالی. جج ، ذنوبات.

فرهنگ فارسی

گناهها، جمع ذنب
( اسم ) جمع ذنب گناهها جرمها خطاها .
اسب دراز دم بسیار موی .

فرهنگ معین

(ذُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ذنب ، گناها، جرم ها، خطاها.

فرهنگ عمید

=ذَنْب

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ذَنُوبِ: سهم و نصیب
معنی ذُّنُوبَ: گناهان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
ریشه کلمه:
ذنب (۳۹ بار)

کلمه «الذنُوب» (جمع با الف و لام) همه گناهان را بدون استثناء در بر می گیرد.

پیشنهاد کاربران

پس طفلی خانواده ای که فامیلی شون ذنوبی هست
آثام، معاصی
( ذنوب ) به معنای گناهان از ریشه ذَنب و به معنای گناه و دُم حیوان وجه اشتراک این دو کلمه باهم این است گناهان انسان ها مانند دُم حیوان که به حیوانی چسبیده باشد در نتیجه گناهان انسان هم به انسان می چسبد و تا روز قیامت به دنبال انسان ها می آید .

گناهان
گناه ها

بپرس