ذکر

/zakar/

مترادف ذکر: یاد، یادمان، ورد، تذکیر، خطابه

برابر پارسی: گفتن، نرینگی، نیایش، یاد، یاد آوری، یادآوری، یادکرد، ستایش

معنی انگلیسی:
penis, phallus, mention, remembering, memory, recital, invocation of god, enumeration

لغت نامه دهخدا

ذکر.[ ذَ ک َ ] ( ع ص ) نر. فحل. مرد. نرینه. صاحب برهان گوید: به لغت زند و پازند نیز ذکر به معنی نر باشد: الظلیم ، ذکر النعام ، ظلیم شترمرغ نرینه است. خلاف انثی ، یعنی ماده و مادینه. ج ، ذُکور، ذُکورَة، ذِکار، ذِکارَة، ذُکران ، ذِکَره .

ذکر. [ ذَ ک َ ] ( ع اِ ) عوف. شرم مرد. عورت مرد. ایر. نره. حمدان. آلت. آلت مردی. آلت رجولیت. آلت تناسل. شرم اندام مرد. خرزه. نیمور. چک. چوک. چل. چُر. قضیب. الف کوفی. الف کوفیان. لند. مالکانه. نکانه. سختو. شنگه. وشنگه. گردکان. شنگ. ابوالعباس. کاوکلور، ذبذبة. ذبذب. فراز. ج ، ذکور. ( مهذب الاسماء ). مذاکیر. ابن الأثیر در المرصّع مترادفهای ذیل را نیز افزوده است : ابوجمیح. ابوادریس. ابورمیح. ابوزیاد. ابوغمیر. ابوعوف. ابوالقنور. ام الخنابس. ام الغول. و گوید ( الثانی والثالث هما الکمرة ) یعنی ابوادریس و ابورمیح سر نره است. کثرت مترادفات نوع این کلمه از آن است که برای حسن ادب همیشه پوشیده و به کنایة گفتن این کلمات خواهند و چون مبتذل شد با کلمه دیگر بدل کنند. || نوعی از عودالصلیب و آن نر و ماده باشد و نام دیگر آن وردالحمیر است و آن گیاهی است دوائی. ( برهان ). خشک ترین و بهترین نوع آهن. ذکیر. بلارک. ( منتهی الارب ) . فولاد. پولاد. ( مقدّمةالادب زمخشری ). مقابل انیث. نرم آهن. شاپورگان. شابرقان. پولادکانی. فولاد معدنی. اسطام. ( داود ضریر انطاکی ذیل کلمه حدید ).

ذکر. [ ذِ ] ( ع مص ) یاد کردن.تذکار. گفتن. بیان کردن. بر زبان راندن . مقابل صُمت. نگاشتن. نبشتن : این فصل از تاریخ مسبوق است بر آنچه بگذشت در ذکرلیکن در رتبه سابق است. ( تاریخ بیهقی ص 89 ). پنج قاصد با وی فرستاد چنانکه یکان یکان را بازگرداند و دو تن را از بغداد بازگرداند بذکر آنچه رود و کرده آید. ( تاریخ بیهقی ص 298 ). و ذکر بأس و سیاست او در صدورتواریخ مثبت. ( کلیله و دمنه ). و تواریخ متقدّمان به ذکر آن ناطق. ( کلیله و دمنه ). در آن موضع که به ذکرانوشیروان رسیده آمده است تا اینجا سراسر حشو است. ( کلیله و دمنه ). اکنون روی بذکر اغراض باقی آورده شود. ( کلیله و دمنه ). یکی را از ملوک مرضی هایل بود که اعادت ذکر آن ناکردن اولی. ( گلستان چ فروغی ص 97 ).
- امثال :
ذکر حق دل را منوّر میکند.
ذکر عیش نصف عیش است . ( جامعالتمثیل ).
ذکر کدورت کدورت آرد. ( جامعالتمثیل ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یادکردن، برزبان راندن، آوازه، ثنائ، دعا، نماز، مرد، نر، آلت مردی هم گفته اند
۱ - یادگار . ۲ - ( اسم ) تذکر یاد یاد آوری . ۳ - حفظ .
رجل ذکر . صاحب آوازه .

فرهنگ معین

(ذَ کَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نر، نرینه . ج . ذکور. ۲ - آلت تناسلی مرد.
(ذِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )یاد کردن ، بیان کردن . ۲ - (اِمص . ) یادآوری . ۳ - نام ، آوازه . ۴ - شرح حال ، ترجمة احوال . ۵ - پند،موعظه . ،~ جمیل یاد نیکو. ، ~ خیر یاد نیکو. ، ~ جلی ذکری که صوفیان به آواز بلند ادا کنند. ،~ خفی ذکری که صوفیان در دل گوین
(ذُ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. )یادگار.۲ - حفظ . ۳ - (اِمص . ) تذکر، یادآوری .

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ اُنثی] مرد، نر.
۲. آلت مردی.
۳. [قدیمی] بهترین نوع آهن و مس.
۱. یاد کردن.
۲. بر زبان راندن، مطلب یا موضوعی را بر زبان آوردن.
۳. یاد.
۴. (اسم ) [قدیمی] آوازه، صیت.
۵. ثنا.
۶. [جمع: اذکار] دعا.
۷. (اسم ) نماز.
۸. ورد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ذکر، یعنی یادآوری چیزی که در مضاف الیه او می آید که غالبا در اصطلاح دینی بکار رفته و بر سه قسم بوده که عبارت از ذکر لسانی و قلبی و عملی می باشد.
«ذکر»، یعنی یاد کردن، خواه با زبان باشد، یا با قلب یا با هر دو، بعد از نسیان باشد، یا بعد از ادامه ذکر. به عبارت دیگر، ذکر حالت روحی خاصی است که انسان در آن حال، دانسته خویش را مورد توجه قرار می دهد و گاهی به یادآوری چیزی با زبان و گاهی به حضور چیزی در قلب گفته می شود.
معنای لغوی و اصطلاحی ذکر
ذکر در لغت به معنای این است که انسان چیزی را در خاطر خویش نگاه دارد و پیوسته به یاد آوَرَد. این کلمه به معنای حفظ کردن نیز آمده است.معنای اصطلاحی ذکر، یاد کردن زبانی و قلبی خداوند به تکبیر، تسبیح، تحمید، تهلیل و حوقله است. ذکر از اصطلاحات اسلامی است که بیش تر در مباحث اخلاقی مطرح است و پژوهش گران علوم دینی در دو عرصه اخلاق و عرفان بیش تر بدان پرداخته اند. ذکر اخلاقی، بر تهذیب نفس مبتنی است و ذکر عرفانی بر قرب خدا
فضایل و فواید ذکر
از راه های پرورش ایمان، ذکر است. ذکرهای زبانی، وجود و حضور خداوند را به انسان تلقین می کند و ضمیر او را دگرگون می سازد و سرانجام به ذکر قلبی می انجامد. از دیگر فواید ذکر زبانی این است که زبان آدمی به خیر خوی می کند و به طاعت الهی مشغول می گردد. مهم ترین فایده ذکر، تقرّب به خدا است که غایت همه عبادات است. .ذکر خدا، وسوسه های شیطانی را از میان می برد؛ ثواب و اجر اخروی می آورد به ویژه برای بندگانی که به امور دنیوی نیز مشغول اند. ، مایه وقار و هیبت و شوکت است، احساس پوچی و بیهودگی را می زداید، در زندگی مادّی انسان نیز دارای اثر است. و راه تربیت اخلاقی را هموار می سازد و این بدان سبب است که غفلت و فراموشی خدا از مهم ترین علل گناه کاری و بزه کاری است.
فضیلت ذکر خدا
...

[ویکی شیعه] ذِکْر یادکردن چیزی یا کسی با قلب و زبان است و در محاورات مردم و اهل شرع همان یادکردن خدا است. واژه ذکر و مشتقات آن در حدود ۳۰۰ بار در قرآن به کار رفته که بیشتر آنها درباره یادکردن خدا و نعمت ها و آیات الهی و یادآوری آنها است و در برخی از آیات نیز ذکر به معنای یادکردن غیرخدا استفاده شده است. ذکر را به دو قسم ذکر لفظی و ذکر قلبی تقسیم کرده اند و اسباب و عواملی از جمله ایمان، تقوا، باور به قیامت و کتاب های آسمانی را برای تحقق ذکر خدا لازم دانسته اند. آرامش و اطمینان دل، ترس از خدا، علم و بصیرت، رستگاری، یادکردن خدا از انسان، زنده شدن دل، آمرزش الهی، و بهشت از جمله آثار ذکر معرفی شده است. برای ذکر موانعی نیز از جمله خودپرستی، شیطان، مسلط کردن غفلت بر قلوب کافران توسط خداوند و دوستان گمراه ذکر کرده اند. رویگردانی از ذکر خدا دارای پیامدهای ناگواری است که در متون دینی به تنگی و سختی معیشت، همنشینی با شیطان، کوری در قیامت و عذاب الهی اشاره شده است.
ذکر را به یادکردن و یادآوری از چیزی یا کسی با قلب، زبان یا هر دو معنا کرده اند که گاه در برابر فراموشی و غفلت به کار برده می شود و گاه به ادامه حفظ چیزی در ذهن اشاره دارد. در محاورات عمومی مردم و به ویژه اهل شرع واژه ذکر همان یاد خدا است. ذکر به معانی دیگری مانند تذکر نگه داشتن اشیا، سخن گفتن از چیزی و علم و دانش نیز استفاده شده است. از واژه «الذکر» به عنوان یکی از چهار نام و صفت کتاب خدا در کنار قرآن، فرقان و «کتاب» استفاده شده و بیش از ۳۰ بار در آیات قرآن به کار رفته است. در این آیات از نزول ذکر یا القاء آن بر پیامبر(ص)، شنیدن و تلاوت ذکر (قرآن)، پیروی از آن و حفظ آن سخن به میان آمده است. مفهوم متضاد ذکر را در قرآن و روایات، نسیان، غفلت، فراموش کردن یاد خدا و اندرزهای او دانسته اند که نتایجی مانند ملامت در قیامت و قساوت و مرگ قلب برای آن متصور است.
مشتقات ریشه ذکر در حدود ۳۰۰ بار در قرآن به کار رفته است که بیشتر آنها درباره یادکردن خدا و نعمت ها و آیات الهی و یادآوری آنها است و در برخی از آیات نیز ذکر به معنای یادکردن غیرخدا استفاده شده است. ذکر از دیدگاه قرآن دارای چنان اهمیتی است که در آیه ۱۴ سوره طه به عنوان یکی از حکمت های نماز (مهم ترین عبادت خداوند) معرفی شده است. در آیات متعددی نیز پیامبران و مؤمنان را به عدم سستی در ذکر خدا فرمان داده است در جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت نیز اهمیت ذکر و آثار تربیتی آن در زندگی فردی و اجتماعی و نتایج اخروی آن مورد تاکید قرار گرفته و مداومت بر ذکر خدا در همه زمان ها و مکان ها از توصیه های پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع) به مسلمانان بوده تا جایی که در برخی روایات ذکر خدا به عنوان فلسفه و حکمت وجوب برخی عبادات مانند حج و جهاد معرفی شده و بسیاری از روایات نیز به شرح و بسط ذکر در آیات قرآن پرداخته اند. ذکر جایگاه و اهمیت ویژه ای نزد عرفا دارد و آن را مهم ترین و گاه تنها وسیله برای رسیدن و نزدیک شدن به خدا می دانند. غایت و هدف ذکر نزد عرفا فناشدن ذاکر در مذکور است و زمانی که به چنین مرحله رسیده شود از آن به ذکر حقیقی نام برده می شود. از واژه های نزدیک ذکر در اصطلاحات عرفانی می توان به «جلیس»، «حضور»، «شهود»، «فکر» و دعا اشاره کرد.

[ویکی اهل البیت] این کلمه در دو مبحث کاربرد دارد :

[ویکی الکتاب] معنی ذِکْرٌ: یاد - یاد کردن - ذکر- هوشیاری
معنی ذُکِرَ: یاد شد
معنی ذَکَرَ: یاد کرد
معنی ذَکَرٍ: مرد - پسر- جنس نر
معنی ذِکْرَیٰ: تذکر دادن (به معنای کثرت ذکر است یا مبالغه در ذکر است و ذکر یعنی یاد کردن)
معنی مَّذْکُوراً: ذکر شده - چیزی که از آن یاد شود
معنی ذُّکْرَانَ: مردان - پسران (جمع ذکر)
تکرار در قرآن: ۲۹۲(بار)
(بر وزن فرس) نر. مقابل ماده . پسر مثل دختر نیست (راجع به نذر زن عمران) ، . موضوع نر و مادگی که در (زوج) خواهد آمد از اسرار عجیب این جهان است. * ، در «آالّذکرین) همزه استفهام است که با «الذکرین» جنس نر از گوسفند و بز است و مراد از «الانثیین» ماده آن دو است یعنی: هشت جفت بر شما حلال کرده از گوسفند دو جفت نر و ماده و از بز دو جفت نر و ماده بگو آیا دو لنگه نر را حرام کرده یا دو لنگه ماده را با آن چه را رحم‏های دو ماده شامل است. مراد از هشت جفت هشت لنگه است که چهار جفت می‏شود چهار لنگه در این آیه بعد ذکر شده و چهار لنگه دیگر در آیه بعد عبارتند از نر و ماده شتر و گاو. ذکور و ذکران جمع ذکر است مثل ، یعنی: به آنکه بخواهد دختران و به آن که بخواهد پسران می‏دهد یا میان پسران و دختران را جمع می‏کند و از هر دو می‏دهد و آن که را بخواهد نازا می‏کند نه می‏زاید و نه برای او فرزندی زائیده می‏شود. در المیزان آمده: تزویج به معنی جمع است علی هذا معنای «یُزَوِجهُمُ» جمع می‏کند است. قول حضرت لوط که به قوم خویش فرمود ، پسران و مردان را شامل است یعنی آیا به جنس مرد تمایل می‏کنید و زنان را کنار می‏گذارید؟!!

[ویکی اهل البیت] ذکر (از اسامی قرآن). «ذکر» گاهی به معنای «حفظ» و گاهی به معنای «یادآوری» است. البته یادآوری ممکن است با دل صورت بگیرد (ذکر درونی و باطنی) و ممکن است با زبان باشد.(ذکر لفظی)
اطلاق ذکر، تذکره و... بر قرآن یا به این دلیل است که قرآن مردم را به یاد خدا می اندازد یا به خاطر یادآوری داستان پیشینیان یا به دلیل بیان تمام حقایق و مبانی دین و احکام شریعت اسلام و امور خیر و صلاح بندگان است.
«الذکر، ذکر، ذکری و تذکره» از اسامی و صفات قرآن به شمار می آیند. موارد کاربرد آن ها به ترتیب به قرار ذیل است:

[ویکی اهل البیت] ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان). به گفته راغب در مفردات، ذکر دو معنی دارد گاه به معنی حضور چیزی در ذهن (یادآوری) و گاه به معنی حفظ و نگاهداری معارف و اعتقاداتِ حق در درون جان است.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّـهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید.(سوره احزاب/41)
در آیه دیگری می فرماید: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ»؛ پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و در برابر نعمتهایم، کفران نکنید.(سوره بقره/152)
منظور از ذکر خدا تنها یادآوری به زبان نیست، که زبان ترجمان قلب است. هدف این است با تمام قلب و جان به ذات پاک خدا توجه داشته باشیم، همان توجهی که انسان را از گناه بازمی دارد و به اطاعت فرمان او دعوت می کند، به همین دلیل از پیشوایان اسلام نقل شده است که منظور از ذکر یادآوری عملی است.
در این آیه "ذکر" را به وصف "شدّت" توصیف کرده و معلوم است که مقصود از آن ذکر باطنی و معنوی است چون ذکر لفظی، شدت و ضعف ندارد.
ذکر و یاد خدا تأثیر عمیق و ژگرفی در دلهای مؤمنان می گذارد:
پاداش ذاکر خداوند، در پی ارتکاب گناه و ظلم به نفس:

[ویکی فقه] ذکر (قرآن). « ذکر » گاهی به معنای «حفظ» و گاهی به معنای «یادآوری» است.
یادآوری ممکن است با دل صورت بگیرد (ذکر درونی و باطنی)، و ممکن است با زبان باشد (ذکر لفظی).
دلیل اطلاق ذکر بر قرآن
اطلاق ذکر، تذکره و… بر قرآن یا به این دلیل است که قرآن مردم را به یاد خدا می اندازد یا به خاطر یادآوری داستان پیشینیان یا به دلیل بیان تمام حقایق و مبانی دین و احکام شریعت اسلام و امور خیر و صلاح بندگان است.
نمونه قرآنی
«الذکر، ذکر، ذکری و تذکره» از اسامی و صفات قرآن به شمار می آیند. موارد کاربرد آن ها به ترتیب به قرار ذیل است:۱. الذکر: ۲. ذکر: ۳. ذکری: ۴. تذکره:
آزاد فارسی'>

دانشنامه آزاد فارسی

ذِکْر
در لغت به معنای یادکردن، در اصطلاح ادیان، یاد خدا. این کلمه در جاهای مختلف قرآن و به معناهای متفاوت آمده است: ۱. به یادآوردن، یادکردن (مانند: بقره، ۴۰ و ۴۷ و ۱۲۲ و ۲۳۱؛ کهف، ۶۲؛ مائده، ۱۱۰؛ زخرف، ۱۳)؛ ۲. یادکردن (به وسیلۀ شکر و اطاعت)، منزّه شمردن: بقره، ۱۵۲؛ جمعه، ۱۰؛ ۳. حفظ کردن، قبول کردن (مانند: بقره، ۶۳؛ احزاب، ۳۴)؛ ۴. حمد و ثنا گفتن و شکرکردن (مانند: بقره، ۱۹۸، ۲۰۰، ۲۰۳) یا گفتن تکبیر و تسبیح (مانند: آل عمران، ۴۱؛ نساء، ۱۴۲؛ احزاب، ۴۱)؛ ۵. بدگویی کردن، خطاگرفتن (مانند: انبیاء، ۳۶ و ۶۰)؛ ۶. رحمت کردن، یاری کردن (مانند: بقره، ۱۵۲)؛ ۷. نمازخواندن (بقره، ۱۱۴ و ۱۹۸ و ۲۳۹؛ حج، ۴۰؛ مزمّل، ۸؛ انسان، ۲۵)؛ ۸. آوردن نام خدا هنگام قربانی کردن (مانند: حج، ۲۸؛ انعام، ۱۱۸ـ۱۱۹ و ۱۲۱ و ۱۳۸). از لحاظ شرعی می توان ذکر را به چهار نوع تقسیم کرد: ۱. ذکر واجب، که گفتن آن بر مسلمان واجب است و رهاکردن آن حرام است، نظیر ذکرهای واجب در نماز؛ ۲. ذکر مستحب، که در امر غیر حرام و غیر مکروه باشد؛ ۳. ذکر حرام، ذکری است که هدف گویندۀ آن یاد خداست، ولی نسبت های شرک یا نقص را به خداوند می دهد؛ ۴. ذکر مکروه، مانند گفتن ذکر در آبریزگاه. در احادیث شیعه و سنّی در فضیلت ذکر و انواع آن مانند تسبیح گفتن ، تهلیل ، تحمید ، تکبیر و حولقه تأکید شده و آمده است که هر چیزی حد و اندازه ای دارد، غیر از ذکر. عارفان، با توجّه به آیۀ ۴۵ سورۀ عنکبوت ذکر را برترین وسیلۀ نزدیکی به حضرت حق دانسته اند و معتقدند پایه و اساس عرفان بر آن نهاده شده است. ذکر به دو نوع جلی (آشکار) و خفی (پنهانی) تقسیم می شود. اولی ذکر زبان است که شریعت بر آن تأکید دارد. این ذکر منقطع است و بر دوام نیست و میان اهل شریعت و طریقت مشترک است و عبارت است از گفتن یکی از اسامی یا صفات خداوند. دوم ذکر دل یا ذکر قلبی که به آن ذکر باطن یا حقیقی نیز می گویند و حقیقت ذکرنیزجز آن نیستو اگر به نماز و اوراد و امثال آن گفته شده به این دلیل است که موجب توجه دل به سوی خداست. در آیات و روایات آثار مهمی برای ذکر (توجه به خدا) معرّفی شده است که از آن جمله می توان به آرامش قلبی، نورانیت و بصیرت دل، وارستگی از لذات مادی، جلب نظر الهی، دوری از گناه، و خودیابی اشاره کرد.

مترادف ها

induction (اسم)
قیاس، ایراد، استقراء، مقدمه، ذکر، استنتاج، القاء، قیاس کل از جزء، پیش سخن

mention (اسم)
اشاره، تذکر، یاداوری، ذکر، یادکرد

citation (اسم)
احضار، نقل قول، ذکر، احضار به بازپرسی، تقدیر از خدمات، تقدیر رسمی

recitation (اسم)
شرح، بیان، ذکر، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بازگو نمودن درس حفظی، تعریف موضوع

penis (اسم)
ذکر، کیر، حشفه، الت مردی، الت رجولیت

pintle (اسم)
میله، ذکر، الت مردی

فارسی به عربی

اشارة , اقتباس , حث , قضیب

پیشنهاد کاربران

ذِکر
در زبان سمنانی به بچه ، فرزند : زِک می گویند.
در باره ی نرینه یا مادینه بودن آن باید پژوهیده شود.
ذکر یعنی یاد و فکر در مورد شخصی یا کسی که برایمان با ارزش و بزرگ هست مثل خداوند مهربون که در اندیشه ی ما باقی هست و اونو ستایش میکنیم
یاد و فکر در مورد کسی که در ذهن ما بسیار بزرگ و والا هست و نمیخواهیم اون رو از یاد ببریم ، مثل یاد خداوند مهربون و همچنین به معنی ستایش کردن اون چیزی که در ذهن ماست
ذکر:یاد.
ذکر خیر، شما بود.
کلمه ( ذکر ) ، به معناى پیش کشیدن صورتهایی است که در خزینه ذهن انبار شده ، و آن را بعد از آنکه از نظر و فکر غایب بوده ، حاضر سازیم ، و یا اگر حاضر بوده ، نگذاریم غایب شود.
واژه ی ذکر به معنای نر ( جنس نر ) واژه ای کاملا پهلوی است و از زبان پارسی به عربی راه یافته است و سپس بر وزن های تازی واژه های مذکر، ذکور و. . . از آن ساخته شده است. ( رجوع شود به واژه نامه پهلوی )
واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند:
فکر: Ava Kara
ذکر: Adhiri Kara
نکر: Ni Kara
بکر: Aipi Kara
سکر: Os kara
شکر: Asha Kara
مکر: Aiwi Kara
حکر: Akh Kara
عکر: A Kara
وکر: Vi Kara
پی رس: Paarsitek@
یادباد. . . . . . دعا . . . ثنا . . . ورد . . . ستایش . . . . .
گروگان
گروگان. [ گ ُ ] ( اِ ) آلت تناسل. ( برهان ) . قضیب. ( آنندراج ) . کیر و لند. ( جهانگیری ) . کیر. نره ٔ مرد که آلت تناسل باشد :
چیزی بر من نیست ز دو چیز عجب تر
هرچند عجبهای جهان است فراوان
...
[مشاهده متن کامل]

از پیر جهان گشته ٔ ناگشته مهذب
وز کودک می خورده ٔ ناخورده گروگان.
دهقان علی شطرنجی.
ای پسر تا به میان پای تو درنگرستم
جز بیک چشم گروگان بتو برنگرستم.
سوزنی ( از آنندراج ) .
ای که به یک تیز تو به نیمشب اندر
چشم گروگان خفته گردد بیدار.
سوزنی.
گروگان خوهی سرخ و مرغول رومه
بسختی چو خاره به تیزی چو خاده.
سوزنی.
من به کنجی در پست خفته بودم سرمست
در گروگان زده دست از برای جلقو.
سوزنی.

https://www. youtube. com/watch?v=8 - puWbM9mxI
هو
https://www. youtube. com/watch?v=lP - RNYIyDKE
یا حق
یاد کردن
https://www. youtube. com/watch?v=HguWFB5SueE
تورات
به بچه ها ذکر کن دیگه دفتر نخرند. ، در اینجا برای جایگزینی پارسی به جای ذکر میشود گوشزد را گزینش کرد
ذکر: [اصطلاح مداحی ] نام دیگر "نوحه" است که معمولاً در پایان برنامه مرثیه خوانی، ارائه می شود.
ورد
( ذکر :به فتح ) ذَکَر |جِ ذکور ، مذاکیر:
�یا ایها الناس انا خلقناکم من "ذَکر "و انثی�
�و انه خلق الزوجین "الذَکر" و الانثی�
�و ما خلق" الذَکر" و الانثی�
منتسب به مذکر _ جنس سخت _ نر ، مق ماده _ فرزند، فرزندان پسر و ارشد را گویند _ منتسب بر رجال و آنچه بر آنان حمل گردد _ هر آنچه که منتسب بر مردان است _ تناسل مردانه _ و شاید پارسی آن نرینه باشد
...
[مشاهده متن کامل]

( ذکر :به کسر ) ذِکر، تذکر | جِ اذکار، تذکار:
نام بردن از کسی یا چیزی _ یاد کردن، یادآوری _ تسبیح ، حمد و ثنا
�الذین امنوا و تطمئن قلوبهم "بذِکر" الله الا "بذِکر" الله تطمئن القلوب�
ذکر نام الله عز ذکره _ تهلیل _ یاد الله جل جلاله

یاد کردن
( = یادآوری، تذکر ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بِهاس ( سنسکریت )
اَبیسَم ( سنسکریت: اَبهیسَمسارَیَتی )
سِماریت ( سنسکریت: سْماریتَ )
( = دعا، حمد ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَجْن ( سنسکریت: یَجنا )
سومنا ( سنسکریت: سومنَ )
سوکتا ( سنسکریت: سوکتَ )
اذکار= یَجنان، سومنان، سوکتان
ذَکَر - این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه ى پهلوىِ زَکَر Zakar به معناى نر ، نرینه ، افزار نرینگى برداشته معرب نموده و ساخته اند: ذَکَر ، ذُکور ، ذُکورة ، ذِکار ، ذِکارة ، ذکران ، تذکیر ، ذَکَّرَ یُذَکِّرُ ، مذکّر و . . . !!!!
...
[مشاهده متن کامل]

همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست: کـ ـیر K ir ( پهلوى: اندام نرینه ) ، نره Nareh ( پهلوى: افزار نرینگى ) ، آبار Abar ( پهلوى: اندام تناسلى مرد ، نرینه افزار ) ، شرمگاه Sharmgah ( پهلوى: عورت مرد/زن که از سر شرم آن را مى پوشانند ) ، نرینه افزار Narineh Afzar ( پارسى:
اندام تناسلى مردانه و نرینه )

( = گفتن، بیان، اشاره ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
جالْپ jãlp، پِراه ( سنسکریت )
آچَکس ( سنسکریت )
مانند: وی با ذکر ( = گفتن، بیان، اشاره ) این مطلب افزود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس