رابطه

/rAbete/

مترادف رابطه: ارتباط، انتساب، انس، بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، ربط، سروکار، نسبت، وابستگی

متضاد رابطه: ضابطه

برابر پارسی: بستگی، پیوند، وابستگی

معنی انگلیسی:
connection, relation, tie, connective, copula, affiliation, alliance, association, communication, interconnection, intercourse, interrelationship, kinship, liaison, linkage, links, pertinence, respect, tie-in, tie-up, touch, traffic, transaction

لغت نامه دهخدا

( رابطة ) رابطة. [ ب ِ طَ ] ( ع اِ ) علاقه و آنچه بدان چیزی را بچیزی بندند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). علقه و وصله. ( از اقرب الموارد ). || هر چیزی که بستگی بچیز دیگر داشته باشد. || سلسله و زنجیر. || کلمه پاورقی یعنی کلمه ای که در پایین صفحه نویسند و بعین همان کلمه ای باشد که در اول سطر صفحه بعد نوشته میشود. || آشنائی : ارتباط و پیوندی که در میان دو کس بواسطه دوستی و آشنائی پیدا میشود. ( ناظم الاطباء ). || لشکر گران. ( منتهی الارب ). لشکر گران بهم پیوسته که از پیش دشمن نگریزد و گویا ایشان را به چیزی بسته اند. ( ناظم الاطباء ). ج ،روابط. || اعرابی که صاحب دواب بودند. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ). در لغت آنچه بدان چیزی را بازبندند. || ( در اصطلاح شطاریان ) مرشد کامل را گویند که مسترشد را به حق تعالی رابطه دهد. ( کشف اللغات ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || جمعی از اسپان که بجائی بسته باشند. در این کلمه در معنی پیوند به فارسی با لفظ گسستن مستعمل است :
نگسلد رابطه اهل وفا یار هم اند
همه چون حلقه زنجیر گرفتار هم اند.
میرزا رضی ( از آنندراج ).
|| ( اصطلاح منطق ) اداتی که دال بر تألیف بود میان موضوع و محمول. خواجه طوسی آرد: هر قولی که مشتمل بود بر خبری به اثبات یا بنفی ، آن را قضیه خوانند و در هر قضیه لامحاله تألیفی باشد و اول تألیفی خبری که ممکن بود میان دو لفظ بود باید که آن دو لفظ مستقل باشند در دلالت یعنی اسم باشند یا کلمه. و نشاید که هر دو یایکی ادات بود چه دلالت ادات مستقل نیست بخود. و در این صورت چاره ای نیست از یک لفظ که مخبرعنه یا محکوم علیه باشد و از لفظی دیگر که مخبربه یا محکوم به باشد،چه هر خبری حکمی باشد، یا ثبات چیزی چیزی را یا نفیش از او. و تألیف امری بود مغایر آن دو مفرد که تألیف میان ایشان بود و آن امر را بمواضعه و تواطی تعلقی نبود، و به این سبب در لغات مختلف نشود. اما هیئت تألیف متعلق بمواضعه باشد، و به این سبب در لغت ها مختلف باشد. مثلا در لغت تازی کلمه را بر اسم مقدم دارند گویند: قال زید و در پارسی برعکس گویند: زید گفت و گاه بود که به ازاء آن تألیف در لفظ اداتی وضع کنند که دال بر تألیف بود، و آن را رابطه خوانند و باشد نیز که در بعضی لغات بمحض تجرد از ادوات یا بقرائن معنوی بر بعضی تألیفات دلیل سازند مثال اول لفظ است - در پارسی در این قضیه که زید دبیر است. یا حرکت راء دبیر در بعضی لغات عجم که گویند: زید دبیر. و مثال دوم تجرد زید بصیرٌ، در تازی از عوامل لفظی. و این است مراد نحویان از آنکه گویند: عامل در مبتدا وخبر معنوی باشد نه لفظی و آن معنی اسناد است. و رابطه گاه بود که در لفظ اداتی مجرد بود، چنانک گفته آمد: و گاه بود که در صیغت اسمی بود چون : زیدٌ هو بصیرٌ. یا فعلی ناقص ، که آن را کلمه وجودی خوانند. چنانک : زید کان بصیرا. یا - یوجد بصیرا اما آنچه دال بر رابطه بود همیشه بمعنی ادات بود چه دلالت او در اجزاءقضیه است نه بر سبیل استقلال. و چون محکوم به کلمه بود، رابطه در او مندرج بود چه کلمه بذات خویش متعلق است به اسم ، چنانکه گفته آمده است. و محکوم علیه نشایدکه کلمه بود هم به این سبب اما محکوم به از هر دو صنف شاید. و هر قضیه که مؤلف از دو لفظ مفرد بود و رابطه در او متمیز نبود در لفظ آن را ثنائی خوانند. و آنچه رابطه او لفظی بود ممتاز از لفظ محکوم علیه و محکوم به ثلاثی خوانند. و مکان رابطه در وی بطبع نزدیک محکوم به باشد متقدم بر او، چنانک در مثال تازی گفتیم ، یا متأخر از او، چنانک در مثال پارسی گفتیم. ( اساس الاقتباس ص 65 ). و تهانوی آرد:بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

علاقه وپیوند، علاقه بین دوتن یادوچیز، ارتباط
۱ - ( اسم ) مونث رابط . ۲ - ( اسم ) پیوند بستگی : [[ رابطه الفت قطع گردید ]] . یا ایجاد رابطه تولید پیوند ایجاد علاقه مقابل قطع رابطه یا قطع رابطه گسیختن رشته علاقه و محبت مقابل ایجاد رابطه . ۳ - کلمه ایست که دلالت بر ربط میان دو چیز دارد کلمهای که مسند و مسندالیه را بیکدیگر ربط دهد خواه بطریق ایجاب ( که علامت آن [[ است ]] باشد ) : [[ دوستی با مردم دانا نکوست دشمن دانا به از نادان دوست ]] و خواه بطریق سلب ( که علامت آن [[ نیست ]] باشد ) : [[ ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست ]] ( قبفهی ) . ۴ - نسبت میان موضوع و محمول : لفظی که میان موضوع و محمول را ربط دهد . جمع روابط .
دختر عبد الله و زن عبد الله بن مسعود بوده است .

فرهنگ معین

(بِ طِ ) [ ع . رابطة ] (اِ. ) پیوند، بستگی .

فرهنگ عمید

۱. آنچه دو تن یا دو چیز را به هم پیوستگی و ارتباط می دهد، علاقه بین دو تن یا دو چیز، علاقه، پیوند.
۲. (صفت ) [قدیمی] ربط دهنده، پیونددهنده.

واژه نامه بختیاریکا

پتیر خمیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رابطه، از اصطلاحات علم منطق بوده و عامل پیوند موضوع و محمول، و مقدم و تالی می باشد.
رابطه، از اصطلاحات علم منطق بوده و عامل پیوند موضوع و محمول، و مقدم و تالی می باشد.
← رابطه در قضایای حملی
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۶۵-۶۶.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «رابطه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۹.
...

دانشنامه عمومی

رابطه (پایگاه داده). یک رابطه ( به انگلیسی: Relation ) در نظریه پایگاه داده رابطه ای مجموعه ای شامل چندتایی ها ( d1, d2, … , dn ) است که هر عضو dj در آن در دامنه Dj ( دامنه داده ) قراردارد. مفهوم «رابطه» در اصل توسط ادگار کاد[ ۱] معرفی شد. تعریف اولیه کاد بدون توجه و برخلاف تعریف معمول آن در ریاضی است، زیرا در این تعریف هیچ ترتیبی برای عناصر چندتایی های یک رابطه وجود ندارد. [ ۲] [ ۳] در عوض، به هر عنصر یک مقدار ویژگی ( به انگلیسی: attribute value ) گفته می شود. یک ویژگی ( به انگلیسی: attribute ) نامی گره خورده با دامنه است ( امروزه به صورت معمول تر به آن نوع یا نوع داده می گویند ) . یک مقدار ویژگی یک «نام ویژگی» جفت شده با یک عنصر در آن دامنه ویژگی است. یک چندتایی یک مجموعه از مقادیر ویژگی ها است که در آن هیچ دو عنصر مجزایی نام یکسانی ندارند. از این رو، از یک جنبه دیگر، یک چندتایی توسط یک تابع توصیف می شود، که آن تابع، «نام ها را به مقادیر نگاشت می دهد».
در زیر یک مثال از یک رابطه شامل سه ویژگی ارائه شده است: ID دارای دامنه اعداد صحیح، نام و آدرس دامنه رشته ای دارند:
عکس رابطه (پایگاه داده)

رابطه (فیلم ۲۰۱۷). رابطه ( انگلیسی: Raabta ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به سوشانت سینگ راجپوت اشاره کرد.
عکس رابطه (فیلم ۲۰۱۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

تماس

مترادف ها

connection (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، بستگی، رابطه، رشته، ارتباط، مخابره، ربط، پیوند، مناسبت، خویش، مقارنت

linkage (اسم)
اتصال، بهم پیوستگی، رابطه، پیوند، وسیله ارتباط، حلقه های زنجیر

bond (اسم)
کفیل، پیوستگی، قرارداد، بند، ضمانت، قید، ضمانت نامه، اوراق قرضه، رابطه، زنجیر، قرارداد الزاماور، عهد و میثاق

tie (اسم)
علاقه، بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط

relation (اسم)
شرح، علاقه، وابستگی، طرز برخورد، نسبت، رابطه، نقل قول، ارتباط، مناسبت، خویش، خویشاوند، کارها

respect (اسم)
نسبت، رابطه، احترام، عزت، تکریم، حیثیت، رجوع، حرمت، حیث، بزرگداشت

relevance (اسم)
رابطه، ارتباط، ربط

nexus (اسم)
اتصال، رابطه، سلسله، پیوند، رابطه داخلی، گروه متحد

dash (اسم)
حرارت، رابطه، این علامت، خط تیره، فاصله میان دو حرف، پراکنده کردن

relevancy (اسم)
رابطه، ارتباط، ربط

connexion (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، رابطه، ارتباط، ربط، خویش

liaison (اسم)
بستگی، رابطه، ارتباط، رابط، رابطه نامشروع

contingence (اسم)
رابطه، تماس

فارسی به عربی

اتصال , احترام , ربطة , عادة ، اِتّصالٌ

پیشنهاد کاربران

رابطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، نیوانیش nivAnish است که در مانوی نیوننیشن nivannishn بوده است.
رابطه = همبستگی
رابطه یعنی یک معامله که سود بده
🇮🇷 واژه ی برنهاده: �همرسه� 🇮🇷
یعنی با دخترها رل زدن یا تماس گرفتن یا عاشق شدن
بررسیِ واژگانِ " هیتَن/های":
در زبانِ اوستایی " ها ( ی ) ha ( y ) " به چمِ " بستَن" بوده است. مجهولی/گذشته یِ این واژه "هیتَ" بوده است ( PPfP در فرتورِ زیر نشاندهنده همین موضوع است ) .
چمهایِ واژه یِ " ها ( ی ) " :
...
[مشاهده متن کامل]

1 - بَستَن، به بند کشیدن ( دست و پای کسی را بستن )
2 - به هم بَستَن، ارتباط دادن، اتصال دادن، با یکدیگر ارتباط/اتصال برقرار کردن، در ارتباط/اتصال قرار دادن
3 - بستَن ( اسب ) به گاری، به گاری وصل کردن، یوغ کردن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته:
1 - " هیتَن" با واژه یِ " hitch " در زبانهای اروپایی به چمِ " بستَن، کشاندن" همریشه است.
2 - در زبانِ آلمانی به "رابطه" در مزداهی ( =ریاضی ) ، " beziehung" می گویند که " be" پیشوند است و " ziehung" از کارواژه " ziehen" به چمِ " کِشیدن، کِشاندن" است. درزبانِ انگلیسی به "رابطه" در مزداهی " relation" از کارواژه یِ " relate" می گویند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد:
1 - همانطور که در بالا گفته شد، مجهولی/گذشته یِ این واژه " هیتَ" بوده است که اگر آن را به پارسیِ کنونی برگردانیم "هیته" از کارواژه یِ " هیتَن" را خواهیم داشت. بُن کنونیِ کارواژه " هیتَن" نیز " های hay" خواهد بود که در بالا به آن اشاره شد.
2 - بنابر نکته هایِ 1 ، 2 و چمهایِ 2 ، 3 در بالا، می توان به جایِ واژگانِ "رابطه، رابطه داشتن" در مزداهی ( ریاضی ) از کارواژه یِ " هیتَن" بهره ببریم. ما همچنین می توانیم پیشوندهایی همچون ( فر، در، پَر، وا، پی و. . . ) را با کارواژه یِ " هیتَن" همراه سازیم و نوواژگانی را پدید آوریم.
3 - جدای از اینکه با پیشنهادِ شماره 2 همسو باشید یا نَه، کارواژه یِ " هیتَن" با بُن کنونیِ " های" تواناییِ کاربست پذیریِ بالایی در زبانِ پارسی دارد؛ برای نمونه می توان به جای واژه یِ communicate از ان بهره برد که برابرِ آن در آلمانی " sich in Verbindung setzen ( ارتباط برقرار کردن، خود را در ارتباط قرار دادن ) می شود، چنانکه فرتورِ زیر شماره یِ 2 گویایِ آن است.
4 - درصورتِ ناگذرا دانستَنِ کارواژه یِ "هیتَن" چه بسا می توانیم کارواژه یِ " هایانیدن ( گذرایِ " هیتَن" ) " را از آن بسازیم و واژگانی همچون "هایانِش" را از آن بیرون بکشیم.
5 - چمهایِ واژگانِ اروپاییِ بالا و واژه یِ " هیتَن" گویایِ یک چیز است:
" کشاندَن یا هدایت به قصدِ ارتباط یا اتصال ( برای نمونه: کشاندَن اسب ( یا هر چارپایِ دیگر ) برایِ بستَن به گاری )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
بخشِ 1801 و 1802 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"

رابطه
/میانه/
در برخی جاها واژه میانه ( میونه ) را می توان به جای رابطه به کار گرفت:
این دو برادر رابطه خوبی با هم ندارند.
این دو برادر میانه خوبی با هم ندارند.
در ارتباط بودن
برابرنهاد پارسی واژه رابطه چنین می شود:
رابطه و ارتباط ( داشتن ) = همدوسِش ( داشتن )
برگرفته از نسک ( کتاب ) بنیادهای منطق نگریک ترگویه ای از دکتر ادیب سلطانی

میانه
هماوندی
برای کوتاه تر نمودن سخن درباره ی هماوندی ( رابطه ) میان �شأن و کرامت انسانی� با �مرغ� یا کلی تر: سیر کردن شکم، بهتر است آن را از آخوندها پرسید . . .
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

ب. الف. بزرگمهر ششم امرداد ماه ١٣٩١
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/07/blog - post_5616. html
واژه ی �هماوندی� را همچنین بجای واژه ی از ریشه عربی �ارتباط�، �مرتبط بودن . . . � و �تماس� می توان بکار برد. نمونه ها:
من با او هماوندم ( در تماسم ) .
این دو جستار با یکدیگر هماوندند ( �مرتبط هستند� یا �ارتباط دارند� ) .

در ارتباط بودن با دیگران
درود
روشنگری :
در نگاه نگارنده هیچکدام از چم های گفته شده ( پیوند، پیوستگی، پیوستار ) در چم "رابطه و ارتباط" آنچناکه بایست گویا نیستند. چرا که "ارتباط" گونه ای از به هم پیوستن است که هر آن می شود از سوی هر کدام از دو کس یا چند کس براحتی بدون آسیب ساختمانی آ ن را گسست. اما این معنا در واژه ی "پیوند" چنین مفهومی را به ذهن وارد نمی کند. انگار در واژه ی پیوند گونه ای پیوستگی پایا و گسست ناپذیر پنهان شده است؛ که در واژهی "ارتباط" و هم خانواده های آن فراهم نیست. وارون آن، در واژه ی "ارتباط" گونه ای ناپایایی و گسلش دیده می شود. بنابراین من واژه " هم رسش/هم رسشی/ هم رسشیها" را برای این واژگان پیشنهاد می کنم. سپاس
...
[مشاهده متن کامل]

ارتباط/ رابطه = همرسش/ همرسشی
ارتباطات = هم رسشیها

پیوند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس