راذان

لغت نامه دهخدا

راذان. ( اِخ ) دهی است نزدیک مدینة، و در حدیث عبداﷲبن مسعود آمده است و مرةبن عبداﷲ النهدی درباره آن گفته است :
ایا بیت لیلی ان لیلی مریضة
براذان لاخال لدیها و لا عمم
و یا بیت لیلی لو شهدتک اعولت
علیک رجال من فصیح و من عجم
و یا بیت لیلی لابئست و لا تزل
بلادک یسقیها من الواکف الدیم.
( معجم البلدان ).

راذان. ( اِخ ) نام دو شهر است در حومه بغداد ( سواد عراق ) بنام های راذان اسفل و راذان اعلی و دارای دههای بسیار و گروهی از متأخران بدانجا منسوبند، عبیداﷲبن الحر گفته است :
اقول لاصحابی باکناف جازر
و راذانها هل تأملون رجوعا.
و نیز جماعتی به راذان عراق منسوبند که ازآن جمله محمدبن حسن راذانی زاهد است که در سال 480 فوت شده است. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ). راذان و بین النهرین دو ولایت است بر آب نهروان. محصولات نیکو دارد. حقوق دیوانیش پنج تومان است. ( نزهة القلوب چ اروپا مقاله 3 ص 41 ).

راذان. ( اِخ ) موضعی است به اصفهان ، اصل آن روذان ذکره فی روذ. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

موضعیست باصفهان اصل آن روذان ذکره فی روذ .

پیشنهاد کاربران

بپرس