راز گوینده

لغت نامه دهخدا

رازگوینده. [ ی َ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) گوینده راز. آنکه سخنی نهانی با کسی گوید. که سرّ خود با کسی در میان نهد. || نجوی کننده :
شد آنگه برش رازگوینده تنگ
نهان دشنه زهر خورده بچنگ.
( گرشاسب نامه ).

فرهنگ فارسی

گویند. راز . آنکه سخنی نهانی با کسی گوید . یا نجوی کننده .

فرهنگ عمید

گویندۀ راز، آن که سِرّی را فاش کند یا راز خود را به دیگری بگوید: شد آنگه برش رازگوینده تنگ / نهان دشنهٴ زهرخورده به چنگ (اسدی: ۱۱۹ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس