راقیه

/rAqiye/

مترادف راقیه: پیشرفته، توسعه یافته، راقی، مترقی

لغت نامه دهخدا

( راقیة ) راقیة. [ ی َ ] ( ع ص ) تأنیث راقی. پیش رونده. جلوافتاده. ترقی کرده. مترقی : امم راقیة، ملل راقیة؛ امروزه این ترکیب اصطلاح مطبوعاتی و سیاسی است که به معنی ملتهای مترقی و پیش رفته و جلوافتاده فراوان به کار میرود. || مرد افسونگر و «ة» برای مبالغه است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مؤنث راقی بمعنی افسونگر. ج ، رواق. ( از المنجد ): امراًة راقیة؛ زن افسونگر. ج ، رواقی. ( ناظم الاطباء ). مؤنث راقی ( مرد افسونگر ) و چه بسا مذکر با آن وصف میشود و گفته میشود «رجل راقیة» و تاء برای مبالغه آید مانند «راویة». ج ، رواق. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

درباره مردم هم اطلاق میشود، برای مبالغه
( اسم ) ۱ - مونث راقی : ممالک راقیه . ۲ - مرد راقی توضیح : در معنی اخیر [[ ه ]] برای مبالغه است .

فرهنگ عمید

= راقی

پیشنهاد کاربران

رجوع شود به [dehkhodaworddetail - ee4d9b3c94364df78357bf30a04a13d4 - fa. html راقیة]

بپرس