راه پیما

/rAhpeymA/

معنی انگلیسی:
traveller, wayfarer, hiker, marcher

لغت نامه دهخدا

راه پیما. [ پ َ / پ ِ ] ( نف مرکب ) راه پیمای. مخفف راه پیماینده. مسافر. ( ناظم الاطباء ). رهرو :
پایکوبان میشود زآوازه طبل رحیل
خویش را پیش از سفر چون راه پیماجمع کرد.
صائب تبریزی ( از بهار عجم ).
و رجوع به راه پیمای شود.

فرهنگ فارسی

راه پیماینده، ورنده، تندرو، راه پیمایی، گردش

فرهنگ معین

(پَ یا پِ ) (ص فا. ) ۱ - راه پیماینده ، راه رونده . ۲ - مسافر. ۳ - تندرو، سریع السیر. ج . راه پیمایان .

فرهنگ عمید

۱. آن که به راهی می رود، رونده.
۲. [قدیمی] مسافر.
۳. [قدیمی] تندرو.
۴. [قدیمی، مجاز] اسب یا استر تندرو.

مترادف ها

marcher (اسم)
رژه رونده، راه پیما

router (اسم)
راه پیما، دستگاه جاده صاف کن

trudger (اسم)
راه پیما، قدم زننده

marching (صفت)
راه پیما

فارسی به عربی

متظاهر

پیشنهاد کاربران

مردی از دیار و تبار فداغ آن بهشت گمشده
فداغ لارستان فارس

بپرس