رسالت

/resAlat/

مترادف رسالت: ماموریت، مسولیت، وظیفه، پیام آوری، پیغامبری، پیغمبری، نبوت، وخشوری، ایلچی گری، سفارت

برابر پارسی: پیام بری، فرستادگی

معنی انگلیسی:
prophetic mission or message, calling, vocation, prophetic mission

لغت نامه دهخدا

رسالت. [ رِ ل َ ] ( ع اِ ) پیغامبر. ( ناظم الاطباء ) ( از دهار ). و رجوع به رسول شود. || ( اِمص ) رِسالة. پیغامبری. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). پیغمبری. ( غیاث اللغات ) ( یادداشت مؤلف ). در شریعت به معنی برانگیختن خداوندتعالی است انسانی را بسوی بندگان خود خواه امر به ابلاغ او به خلق شده باشد یا نشده باشد و در واقع با نبوت در یک ردیف باشد. و گاه باشد که رسالت را به تبلیغ یا به فرودآمدن جبرئیل علیه السلام یا به کتاب یا به شریعت تازه یا به نبودن مأمور به پیروی شریعت پیغمبرانی که پیش از او بوده اند اختصاص دهند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). پیغامبری از جانب خدا جل شأنه. ( از ناظم الاطباء ). رسولی و نبوت. ( از یادداشت مؤلف ) :
گویی از یزدان بترسم گر نمیگویی دروغ
ملحدی را بررسول حق رسالت چیست پس.
ناصرخسرو.
گفته های عاقلان غفلت شماری با نظر
خود نگویی تا امامت یا رسالت چیست پس.
ناصرخسرو.
آخر ایشان را در نبوت و اول در رتبت... را برای عز نبوت و خاتمیت رسالت برگزید. ( کلیله و دمنه ).
رسالت را رسولی چون تو ننشست
همه انگشت یکسان نیست بر دست.
عطار ( اسرارنامه ).
کتاب الزمرد در ابطال موضوع رسالت و رد معجزات منسوب به ابراهیم و موسی... و به قول ابوالحسن خیاط در این کتاب ابن الراوندی بابی به عنوان رد بر محمدیه... منعقد کرده بود. ( خاندان نوبختی ص 93 ). حلاج که از او مقالاتی در باب حلول و ادعای معجزه و رسالت و ربوبیت ظاهر شده بود... ( خاندان نوبختی ص 112 ). علویه عموم غلاتی که به حضرت علی بن ابیطالب مقام الوهیت می دادند و یا رسالت را از آن حضرت می پنداشتند در مقابل محمدیه.( خاندان نوبختی ص 259 ). و رجوع به ص 103، 260، 261،262 و 264 کتاب اخیر شود. || پیغام بردن.( غیاث اللغات ) ( یادداشت مؤلف ). || پیغام دادن. ( یادداشت مؤلف ). || ایلچیگری و مأموریت و فرستگانی. فرستادگی و ایلچیگری. ( از ناظم الاطباء ). اسم از اَرْسَل َ. ( از اقرب الموارد ) : پس به جای آورد رسالت را و ادا کرد امانت را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308 ). هرکه بر درگاه پادشاهان بی جریمه ای جفا دیده باشد... پادشاه را تعجیل نشایست فرمود در فرستادن او به جانب خصم و محرم داشتن در رازرسالت. ( کلیله و دمنه ). مرا به رسالت از برای عقد بیعت پیش فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 339 ). اعیان واقارب و زبده مواکب خویش را به رسالت به خدمت سلطان فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 293 ). ابوالطیب سهل بن سلیمان صعلوکی را که امام حدیث بود به رسالت به ایلک خان فرستاده بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 237 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پیغام رساندن، پیغامبری، پیامبری
۱ - ( مصدر ) پیغام بردن . ۲ - ( اسم ) پیغام آوری . ۳ - سفارت ایلچی گری . ۴ - پیغام آوری از جانب خدا پیامبری نبوت . ۵ - ( اسم ) پیغام . ۶ - کتاب کوچک رساله .

فرهنگ معین

(رِ لَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پیغام بردن . ۲ - (اِمص . ) پیامبری . ۳ - پیام آوردن از جانب خداوند.

فرهنگ عمید

۱. پیامبری، نبوّت.
۲. (اسم ) [قدیمی] پیام کتبی، نامه، نوشته.
۳. (اسم ) دین، مذهب.
۴. (اسم ) [قدیمی] کتاب، یا کتاب کوچک.
۵. [قدیمی] پیغام رساندن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رسالت (قرآن). رسالت و رسول فرستادگى و پیغام برى را گویند
۱. ادّعاى دروغین رسالت از سوى افترازنندگان به خداوند، از بالاترین ظلمها:وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ ءٌ ....
انعام/سوره۶، آیه۹۳.
۱. ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۴، «رسل».
...

مترادف ها

apostolate (اسم)
رهبری، مقام یا شغل پاپ، رسالت

prophecy (اسم)
رسالت، پیش گویی، غیب گویی، نبوت، ابلاغ

پیشنهاد کاربران

پیام آوری که ازسوی کسی فرستاده شده
calling
فرستادگی، پیام آوری، از چه واژه ای بهره ببریم که بتونیم جوهر این واژه رو برسونیم
رسالت در لغت و اصطلاح به چ معناست
رسالت ( دین اوری )
رسالت : پیام آوری ، پیغمبری ، ماموریت ، نوشته ، پیام کتبی ، نقش ، پیام ، نامه ، کتاب کوچک ، کتاب ، وظیفه .
مأموریت، نقش - پاکار، آمادگی، حاضری، پایه!
حق شناسی، نصیحتوری - ادای دین، تعهد، وظیفه شناسی، خویشکاری، مسؤلیت ( مسئولیت ) ، پاسخگویی -
سرپرستی، نظارتی، پایش!

بپرس