رضا

/rezA/

مترادف رضا: تراضی، خشنود، خوشحال، خوشدل، راضی، رضایت، قانع، قبول، مجاب، موافقت، همداستانی

برابر پارسی: خشنود، خرسند، خوشدل، خرسندی

معنی انگلیسی:
will, pleasure, consent, masculine proper name, acquiescence, accession, quietism, resignation, submission, submissiveness

فرهنگ اسم ها

اسم: رضا (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: rezā) (فارسی: رضا) (انگلیسی: reza)
معنی: خشنود، خوشدلی، راضی، نام امام هشتم شیعیان، رضا: در لغت به معنای راضی شدن، رضایت و رضوان آمده است همچنین لقب امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا ( ع ) است در اصطلاح عرفا، رضا از مقامات عرفانی است که بعد از مقام توکل قرار دارد و آن مقام کسی است که راضی به خواسته حق تعالی است امام رضا ( ع ) در عصر مأمون عباسی بعنوان انتقال خلافت به او به شهر مرو در ایران دعوت شد که درایت و برخورد حکیمانه او با نقشه های پنهانی مأمون و ملازمانش همه حقایق پشت پرده را بر ملا ساخت و ماهیت منافقانه حکومت مأمون را برای افکار عمومی روشن نمود و سرانجام به زهر نفاق مأمون عباسی شهید و در مشهد خراسان بخاک سپرده شد، از گنبد و بارگاه با عظمت او آفتاب معرفت و هدایت در ملک و ملکوت تجلی کرد و ایران اسلامی به برکت تربت پاک او مقامی عرشی و آسمانی پیدا نمود و به شکرانه این نعمت هر صبح و شام درود و سلام خود را بر آن ضیاء ربانی نثار می کند «السلام علیک یا نورالله فی ارضه»، هر کس نام او «رضا» باشد و در سلوکی باطنی خود را بیاراید و دلش را تسلیم آستان ولایت آن بزرگوار نماید خلعت رضا و خشنودی حق تعالی را بر تن خواهد پوشید و بوی رضوان ولایت و بهشت وصال رضوی را مدام استشمام خواهد کرد و از شفاعت آن بزرگوار در روز قیامت بهره مند خواهد شد و همچنین روح رضایت و قناعت و بی توقع بودن از دیگران در او تقویت خواهد شد تا جائیکه به هر کس خدمتی می کند انتظار قدردانی و یا جبران را ندارد، هر کسی در رهش جدا گردد از غـم این جهان رهـا گردد در پــل صــراط خوف انگیز ضــامن رفتنش رضـا گردد، ( عربی ) رضایت، ( در اعلام ) نام امام هشتمین شیعیان علی بن موسی الرضا ( ع )، ( در تصوف ) رضا این است که بنده از مشیت حق گله نکند و نامرادی را رضای حق بداند و با روی خوش بپذیرد، خشنودی
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

رضا. [ رِ ] ( ع مص ، اِمص ) رَضا. رِضی ̍ . [ رضا ] خشنود شدن.( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). خشنودی. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). عبامرضاة. ( منتهی الارب ). رضوان. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رِضاً. ( اقرب الموارد ). رِضی ً. رُضوان. رُضی ً. ( منتهی الارب ). و رجوع به مصادر مرادف آن شود. || خشنودی... و با لفظ دادن و آوردن به معنی اجازت دادن و آوردن مستعمل... و در منتخب به همه معنی به فتح نوشته و صاحب کشف و صراح و مزیل الاغلاط و ابن حاج به معنی اول به کسرنوشته اند. ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). در عربی رضایت نیامده و از این رو اساتید قدما همه جا بجای رضایت که در تداول نثر امروز شایع است رضا استعمال می کرده اند. نیک خرسندی. ( ناظم الاطباء ). خشنودی. مرضات. رضوان. خرسندی. خشندی. مقابل سخط. مقابل جبر و ستم. مقابل خشم. مقابل غضب. ( یادداشت مؤلف ) :
رضای او کند روشن ثنای او کند نیکو
هوای او کندبینا سخای او کند فربی.
منوچهری.
بارخدایی که او جز به رضای خدا
بر همه روی زمین می ننهد یک قدم.
منوچهری.
ثمره این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ). با این همه قسم می خورم در حالت رضا نه در وقت اکراه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 357 ). هیچ چیز عزیزتر از جان نباشد دررضای خداوند بذل کردم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 357 ). می گزیند رضای او را در همه آنچه می گشاید و می بندد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ). اکنون خوارزمشاه پیر دولت است آنچه رفت در باید گذاشت و به رضای سلطان به آموی رود... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 355 ).
گر جز رضای تست غرض مر مرا ز عمر
بر چیزها مده به دو عالم ظفر مرا.
ناصرخسرو.
دانستند که خاموشی او رضای آنست. ( فارسنامه ابن بلخی ص 100 ).
ای خسرو زمانه که باشد ز خسروان
کاندر جهان رضای ترا جانسپار نیست.
مسعودسعد.
در رضا و ثواب ایزد کوش
گرچه صعب است درد فرزندان.
مسعودسعد.
لیکن از دین پاک تو نسزد
که بدین مر ترا رضا باشد.
مسعودسعد.
در آنچه جست همه خشندی سلطان جست
هر آنچه کرد زبهر رضای یزدان کرد.
مسعودسعد.
جهان به پیش مراد تو دست کرده به کش
فلک به پیش رضای تو پشت کرده دو تا.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

(میرزا ) نوکی کرمان ابن ملاحسین عقدائی (مقت. تهران ۱۳۱۴ ه. ق . ).از مریدان متعصب سید جمال الدین اسد آبادی که ناصر الدین شاه قاجار (ه.م. ) را در زاویه حضرت عبدالعظیم بقتل رسانید . پس از گذشت دو ماه از جلوس مظفرالدین شاه در تهران میرزا رضا را در میدان نقش بدار آویختند.
۱ - ( اسم ) خشنودی خوشدلی . ۲ - صلاح صوابدید . ۳ - ( تصوف ) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن سالک است. ۴ - ( صفت ) خشنود راضی . یا رضائ بودن ۱ - خوشدل بودن خشنود بودن . ۲ - راضی بودن .
یا رضایی نور بخشی یا رضایی طهرانی یا رازی

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . رضاء ] ۱ - (اِمص . ) خشنودی . ۲ - صلاحدید.

فرهنگ عمید

۱. خشنودی، خوش دلی.
۲. (صفت ) [عامیانه] خشنود.
۳. (تصوف ) یکی از مراحل سلوک که سالک در آن هر حادثه ای را نتیجۀ مشیت الهی می بیند.

واژه نامه بختیاریکا

( رَضا ) آخوندک

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رضا یکی از درجات و مقام های بالای معنوی است که در علم اخلاق دارای جایگاه ویژه ای می باشد.
رضا در لغت به معنای خشنودی و ضد سخط است و به معنای اختیار کردن نیز آمده است و اصل این ماده به موافقت میل آدمی به آنچه با آن مواجه است دلالت دارد.

تعریف رضا در اصطلاح
در اصطلاح عبارت است از ترک اعتراض بر مقدرات الهیه در باطن و ظاهر، قولاً و فعلاً به گونه ای که بنده مقامی بیشتر از آنچه خدا آن را قرار داده است، طلب نکند که این خود بالاترین درجه‏ تکامل است؛ زیرا تکامل دارای درجاتی است؛ اوّل: صبر، دوّم: تنزیه خداوند، سوّم: سپاس و ستایش پروردگار، چهارم: رضا به قضای الهی.

رضا از صفات فعل خدا
اگر رضای خدا از صفات ذاتیه او بود و خداوند در ذاتش متصف به رضا بود البته این صفت تغییر نمی‏پذیرفت و در هیچ حالی زایل نمی‏شد در حالی که انسان اگر امروز کار خوبی کند خدا از او راضی است و اگر فردا کار بدی کرد خدا از او ناراضی است، اگر بعدا توبه کرد باز خدا از او راضی است. پس صفت ذات نیست بلکه صفت فعل است.

کیفیت رضایت و سخط خداوند
...

[ویکی اهل البیت] ضدّ سخط (ناخشنودی) رضاست و آن ترک اعتراض و ناخشنودی باطنی و ظاهری در گفتار و کردار است و این صفت از ثمرات محبت و لوازم آن است زیرا محب هر چه را که از محبوب وی صادر شود نیکو می شمارد و نزد صاحب مرتبه رضا فقر و غنا و رنج و راحت و بقاء و فنا و عزت و ذلت و تندرستی و بیماری و مرگ و زندگانی یکسان است و یکی را بر دیگری ترجیح نمی دهد و هیچ کدام بر دل او گران نیست زیرا همه را صادر از خدای سبحان می داند و دوستی او در دلش استوار شده به گونه ای که افعال او را دوست دارد و خواست او را بر خواهش خود ترجیح می دهد و به آنچه از او می رسد راضی است.
منقول است که: (سنّ یکی از صاحبان مرتبه رضا به هفتاد رسید و در این مدت نگفت که کاش فلان چیز چنین نبود و فلان چیز چنان بود).
و به یکی از ایشان گفتند: (از آثار رضا در خویش چه یافتی؟ گفت: در من بوئی از رضا نیست و با وجود این اگر خدا مرا پلی سازد بر جهنم و همه خلایق از آن بگذرند و به بهشت درآیند و سپس مرا به دوزخ افکند و جهنم را از من پر کند، این حکم او را دوست دارم و به قسمت او خشنودم و هرگز به خاطرم نمی گذرد که چرا چنین است و کاش چنین نبود، چرا بهره من این شد و نصیب دیگران آن).
صاحب مرتبه رضا همواره در آرامش و راحت و سرور و بهجت است، زیرا هر چیزی را به چشم رضا می نگرد، و در هر چیز به نور رحمت الهی و سرّ حکمت ازلی نظر می کند، گوئی هر چیزی بر وفق مراد و خواهش او روی می دهد، و فایده رضا در دنیا آسایش خاطر برای عبادت و راحت از غم و اندوه است، و در آخرت رضوان خدا و نجات از خشم اوست.
رضا به قضای الهی برترین مقامات دین و شریف ترین مراتب مقرّبان و عظیم ترین درهای رحمت خدا است، و هر که از آن در داخل شود به بهشت درآید. خدای سبحان می فرماید: رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضُوا عَنهُ؛ خدا از ایشان خشنود است و ایشان از خدا خشنودند.
و روایت است که: عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ مَرَّ عَلَی قَوْمٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فِی بَیْتٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفَ فَقَالَ کَیْفَ أَنْتُمْ قَالُوا مُؤْمِنُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَفَمَعَکُمْ بُرْهَانُ ذَلِکَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ هَاتُوا قَالُوا نَشْکُرُ اللَّهَ فِی الرَّخَاءِ وَ نَصْبِرُ عَلَی الْبَلَاءِ وَ نَرْضَی بِالْقَضَاءِ قَالَ أَنْتُمْ إِذًا أَنْتُم
پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم از گروهی از اصحاب خود پرسید: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: مؤمنانیم، فرمود: نشان ایمان شما چیست؟ گفتند: در بلا صبر کنیم، و هنگام فراخی و نعمت شکر گزاریم، و در موارد قضا رضا دهیم، فرمود: به خدای کعبه قسم مؤمنانند.

[ویکی فقه] رضا (ابهام زدایی). •رضا یکی از القاب امام رضا، هشتمین امام شیعیان هست.•رضا به معنای خشنودی و ضد سخط هست.
...

پیشنهاد کاربران

رضا یعنی ی پسر جذاب خوشگل مهربون دلسوز دوست داشتنی مثه خودم😎❤
خوش دلی
رضا یعنی من ، هدیه ای از خدا
گلپسر چشم رنگی، آروم
رضا بمعنای راضی و خشنود در تمام مراحل زندگی مگر در موارد نارو زدن وبی معرفتی دیدن واقعا بسیارناراحت میشه وتا تلافی نکنه آرام نمیشه
رضا در تُرکی بصورت Rıza یا Rza تلفط می شود.
ولی بطور غیر رسمی ( محلی ) ایرضا تلفظ می شود.
چون در ترکی هیچ کلمه اصیلی یا حرف R شروع نمی شود. تلفظ کلمات غیر ترکی که با حرف های ر ، ژ ، غ شروع می شوند برای ترک زبان سخت بوده. بنابراین به اول این کلمه های الف اضافه می شود مانند : اوروس ( روس ) ، ایرضا ( رضا ) ، اریشتَه ( رشته )
...
[مشاهده متن کامل]

البته ناگفته نماند در ترکی رسمی الف اضافه نمی شود. مانند
Rza , Rus

رضا اسم بسیار زیبایی است
مهربان
خوش اخلاق
در معنی کردن کلمات همون قسمت برابر پارسی رو بخونید که میشه خرسند
وگرنه رضایت که بازم همون رضا هست و عربیه
خشنود
راضی
خیرخواه
نیکخواه
قناعت کننده
خوش گمان
شکرگزاری از نوع درونی درونی از همه چیز
مهربان
تسلیم
خوش لذت
راضی به رضای معشوقه
بشاش
شاد شادان
قانع بودن به حد مطلوب
رضا یعنی
نیکویی
پارسایی
شادی
خوشبختی
رضایت داشتن از زندگی
احساس خوب داشتن
توجه به چیزای مثبت.
و مخالف کلمه ی رضا
یعنی شکوه شکایت خرده گیری حال بد توجه به چیزای منفی .
خیلی معانی خوبه داره کلمه ی رضا

رضا یعنی راضی خوش گمان
به نظر من رضا اسم فوق العاده ایه
رضا به معنی رضایت و راضی هست
به نظر من رضا اسم قشنگیه
رضا به معنای راضی، رضایت و خشنود است
رضا یعنی آقا رضای گل گلاب، یعنی من : ) )
رضا به معنی راضی و رضایت و خشنود
یعنی رضایت ب تمام معنا رضا یعنی جون دلم
اسم دایی من رضا و مثل اسمش همیشه موافق ، راضی ووو خشنوده
امید وارم همه ی دایی رضا ها سالم باشن وراضی
کسی که رضایت دارد
سرد شدن در مقابل دستورات خدا ( تسلیم شدن به رضای خدا )
راضی به رضای خدا

چرا امام هشتم ( علیه السلام ) ، �رضا�ست؟
آیت الله جوادی آملی: هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی شود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا ( سلام الله علیه ) ؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی یابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام می رساند، ملقّب به رضا شد.
...
[مشاهده متن کامل]

ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه ( 1 ) مخصوص ائمه ( ع ) نیست، شامل سائر انسانهای ملکوتی منش هم می شود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّت اند، ولی امام رضا ( ع ) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند.
اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا ( ع ) است. اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا ( ع ) است. و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.
وجود مبارک امام هشتم ( ع ) وقتی وارد سرزمین مرو و خراسان شد؛ آنروز مسئلة رسمی خراسان، مسئله امامت، رهبری، خلافت و مانند آن بود. عدّه ای بر این پندار باطل بودند که رهبر را باید مردم انتخاب بکنند! امامت انتخابی است و سقیفة بنی ساعده هم شاهد آنها بود. عباسیّه بر این پندار بودند، بنی العباس فکرشان این بود که رهبری انتخابی است!
وجود مبارک امام از آنها سئوال کرد: مسئله رسمی خراسان کنونی چیست؟ عرض کردند: مسئله ولایت و رهبری است که عدّه ای باورشان این است که رهبر را مردم باید انتخاب بکنند. آنگاه وجود مبارک امام رضا ( ع ) طبق نقل مرحوم کُلینی ( رض ) فرمود: من امامت و رهبری را تشریح کنم تا معلوم بشود که امامت انتخابی نیست.
آنگاه مطلبی را فرمود که بخشی از آن معارف و مطالب به این مضمون در کافی ضبط شده است؛ اَلإمامُ واحِدُ دَهرِهِ لا یُدانِیهِ اَحَدْ وَ هُوَ بِحِیثتُ النَّجمْ مِنْ یَدِ المُتَناوِلینْ، إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ ( 2 ) فرمود: امام آن انسان کاملی است که در عصر خود، در روی زمین دوّمی ندارد. او مثل اعلای لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است، او مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است. مگر مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء همتا دارد؟ وقتی همتا نداشت، در دسترس فکر دیگری نیست که دیگری او را بشناسد!
از باب تشبیه معقول به محسوس چنین فرمود: همانطوری که ستاره های آسمان در دسترس بشر عادی نیست، اوج مقام امامت و رهبری هم در دست بشر عادی نیست. همانطوری که با دست نمی شود ستارة آسمان را گرفت، با فکر بشر عادی هم نمی شود خلیفة الله را و امام معصوم را شناخت! إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ کجا عقل مردم می تواند امام را بشناسد، تا او را در سقیفه اختیار بکند، انتخاب بکند! امام را جز امام آفرین احدی نمی شناسد؛ او می شناسد، او می پروراند، او نصب می کند و مانند آن. إینَ العُقُولُ مِنْ هذا و إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟
نردبانی به نام اقرار به گناه
در قرآن کریم، ذات أقدس إله به ما فرمود: شما باید وسیله ای فراهم بکنید که از آن وسیله مدد بگیرید و به خدا واصل بشوید. وسیله برای وصول است! این سبب و این نردبان برای آن صعود است؛ وَ ابتَغُوا إلَیهِ الوَسیله ( 3 ) . آنگاه وسیله را در ادعیه، در مناجات، در روایات برای ما مشخّص کرده اند.
بهترین وسیله و عالی ترین وسیله �توحید� است که انسان موحّد باشد. تَوَسَّلْتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَّتِکْ ( 4 ) . اعتقاد به عبودیت خویش و ربوبیّت خدا بهترین وسیله است. و برای اینکه انسان به این توفیق راه پیدا کند، اقرار به گناه را به عنوان وسیله با مولای خود در میان می گذارد. خود این اقرار به گناه وسیله است. در مناجات شعبانیّه چنین آمده است: خدایا! تو که دستور داده ای ما به طرف تو وسیله ای اتخاذ کنیم؛ وَ قَدْ جَعَلتُ الإقرارَ بِالذَّنبِ إلِیکَ وَسیلَتِی ( 5 ) . من هیچ نردبان و وسیله ای ندارم، مگر اینکه اقرار می کنم بد کرده ام!
اقرار به گناه نردبان خوبی است؛ از غرور آدم می کاهد، انسان را به توبه وادار می کند، وقتی انسان اقرار کرد و تصمیم گرفت توبه کند، کم کم شامّه اش باز می شود. حالت ذکام معنوی او بر طرف می شود؛ وقتی انسان مذکوم نبود، ذکام نداشت، سرما خورده نبود، هم بوی بد را استشمام می کند، هم بوی خوب را! بوی خوب و شیوای عبادت و استغفار به شامّه اش می رسد، بوی بد گناه هم به شامّه اش می رسد.
این از بیانات نورانی رسول خداست که به ما فرمود: تَعَطَّرُوا بِالإستِغفارْ لا تَفضَحَنَّکُمْ رَوائِحُ الذُّنُوبْ ( 7 ) . با استغفار خود را معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند. بالأخره گناه بد بو روزی انسان را رسوا می کند. همه که مثل ما مذکوم نیستند، شامّة همه بسته نیست! بسیاری از جوانها، از خواهران و برادران با شامّة باز استشمام می کنند. جامعه ای که شهید داده است، معطّر است. جامعة معطّر و خوشبو هم بوی خوب دارد، هم بوی خوب را استشمام می کند.
مگر در فرهنگ ما زیارت وارث و امثال وارث نیآمده؟! مگر ما در پیشگاه شهداء و شهیدانِ امام ( رض ) عرض نمی کنیم: طِبتُمْ وَ طابَتِ الأرضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ ( 8 ) ؟! شما طیّب و طاهرید، سرزمینی که شما را پروراند طیّب و طاهر است، مزار و مرقد شما طیّب و طاهر است. خُب این زیارت وارث به انسان شامّه می دهد. اگر ما نتوانستیم استشمام کنیم، خیلی ها هستند؛ همانها که شهید داده اند، همانها هم بوی شهادت را استشمام می کنند. و اگر چنین جامعة زنده ای ما داشتیم، بالأخره بوی بد گناه ما را مفتضح می کند!
فعلاً بگوئیم: اَلحَمدُ للهِ الَّذِی سَتَرَ عُیُوبی وَ ذُنُوبی وَ لَمْ یَفضَحْنِی مِنْ بِینِ الخَلائِقْ ( 9 ) . خدایا! تا دیر نشده ما بر می گردیم، ما معتقدیم بد کردیم و تو پوشاندی. ستّار بودی، غفّار بودی؛ امید آن هست که در آخرت هم بپوشانی. ولی بالأخره ممکن است یک وقتی قهر خدا آن پرده را کنار بزند و سرزمین طیّب و طاهر که مردان الهی و زنان الهی تربیت می کند و بوی خوب اطاعت را استشمام می کنند و بوی بد گناه را هم استشمام می کنند، ما مفتضح بشویم.
میان بری برای تقرب الهی
شما در دعای کمیل می خوانید، در ادعیة دیگر می خوانید که خدا به ما از هر موجودی نزدیکتر است. اگر او به ما از خود ما حتّی نزدیکتر بود، بخشش او هم به ما از هر چیزی نزدیکتر است. یک راه میان بری بنده با خدا دارد؛ غیر از آن اسباب و وسائل، یک راه میان بری دارد. لذا به او عرض می کنیم: تَوَسَّلْتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَّتِکْ.
یعنی خدایا! تو که فرمودی وَ ابتَغُوا إلِیهِ الوَسیلِه، ما توسل به ائمه داریم، نماز وسیله است، روزه وسیله است، قرائت قرآن وسیله است، درس و بحث وسیله است، احسان و نثار و ایثار وسیله است، جهاد اصغر و اکبر وسیله اند؛ همة اینها وسیله اند. امّا �توحید ناب� وسیلة خوبی است. خدایا! عبودیت خود و ربوبیّت تو را وسیله قرار دادیم. تَوَسَّلْتُ إلِیکَ بِرُبُوبیَّتِکْ. اگر چنین وسیله ای در اختیار ما هست، و این وسیله اَقربُ الوَسائِل است و اَقویَ الوَسائِل است؛ اگر از این وسیله ما بخواهیم مدد بگیریم، کار آسانی هست؛ دفعتاً می بینید انسان متحوّل می شود. و این تحوّل باعث تهیّة ذخیره ای است که چیزی او را عوض نمی کند.
شما تا چشم به هم بزنید، می بینید ابلاغ بازنشستگی به دست یک عالم حوزوی یا دانشمند دانشگاهی دادند. طولی نمی کشد که انسان به 60 یا 70 سالگی می رسد! یک بیان نورانی ای امیر المؤمنین ( سلام الله علیه ) دارد که لحظه ها چقدر می گذرد، به چه سرعت می گذرد، روز می شود. روزها به چه سرعت می گذرد، هفته می شود. هفته ها به چه سرعت می گذرد، ماه و سال را پشت سر می گذارد؛ و این ماهها و سالها به چه سرعت می گذرد و عمر را تأمین می کند! تا انسان بجنبد، می بیند: از آن سرد آمد این کاخ دلاویز/ که تا جا گرم کردی ، گویدند خیز
مقام رضوان از آن چه کسی می شود؟
دنیا همیشه سرد است؛ زیرا هر کسی چند لحظه ای آنجا نشست، تا جای خود را گرم بکند، به او می گویند: نوبت تو به سر آمده. آنگاه کسی در این بازیگری ها پیروز می شود که نه کسی را فریب دهد، نه فریب کسی را بخورد؛ او به مقام رضوان بار می یابد، إن شآءَ الله به نفس مطمئنه می رسد، راضیة مرضیه خواهد شد. از آن به بعد به او اجازة رجوع می دهند. به برخی می گویند: قِفُوهُمْ إنَّهُمْ مَسئُولُونْ ( 11 ) . اینها را متوقف کنید، بازداشت کنید. به بعضی ها می گویند: بیائید. خدا دستور توقف به عدّه ای می دهد، فرمان رجوع دربارة عدّه ای دیگر صادر می کند. مائیم و ابدیّت ما!
شما می بینید انسان اینچنین نیست که عمرش با کهکشان ها قابل قیاس باشد! انسان یک جان مجرّدی دارد که فوق میلیاردها سال نوری است. اصلاً نه متزمّن در زمان است، نه متمکّن در مکان. . .
( 1 ) سوره فجر / آیات 27 و 28
( 2 ) الکافی / جلد 1 / صفحة 201 ـ با تلخیص
( 3 ) سورة مائده / آیة 35
( 4 ) المصباح لِلکفعمی / صفحة 558
( 5 ) بحار الأنوار / جلد 91 / صفحة 97
( 7 ) وسائل الشیعه / جلد 16 / صفحة 70 ـ رُوِیَ عَنْ اَمیرالمؤمنین ( ع )
( 8 ) مفاتیح الجنان / زیارت وارث
( 9 ) مستدرک الوسائل / جلد 5 / صفحة 393
( 11 ) سورة صافات / آیة 24

چرا امام هشتم ( علیه السلام ) ، �رضا�ست؟
آیت الله جوادی آملی: هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی شود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا ( سلام الله علیه ) ؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی یابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام می رساند، ملقّب به رضا شد.
...
[مشاهده متن کامل]


رضا بمعنای راضی و نور افشار
رضا یعنی تمام وجودم
راضی، مجاب
رضایت

رضا یعنی راضی بودن و شکر گذار بودن در هر حالتی
رضا یعنی ::
راضی . خشنود رضایت داده
نام امام هشتم ( ع )
خشنودی. رضایت. راضی بودن. خوش دل.
رضا به معنی رضایت
خشنودی ر ضایت
رضایت / خوشی
خوش دل خوشحال راضی موافق
رضا یعنی رضایتمندی
خشنودی/صلاحدید
رضا به معنی رضایت یا خشنودی یا راضی
راضی و خشنود
رضا: راضی 💖عشق ناز ، الهه خوشی
راضی خوشنودی خوشحالی رضایت خرسندی اسم بابام رضا هستش این یه اسم عربیه
خوشنودی و رضایت
راضی خوشنود
خوشنودی و خرسندی . . . . .
رضایت٬ راضی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)

بپرس