رعایا

/ro~AyA/

معنی انگلیسی:
peasantry, vassalage

لغت نامه دهخدا

رعایا. [ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ رَعیَة. ( منتهی الارب ) ( دهار ). ج ِ رعیة به معنی محکومان و نگهداشته شدگان. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). در تداول رُعایاتلفظ شود. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ِ رعیة به معنی قوم و عامه مردم که آنان را راعی باشد. ( از اقرب الموارد ) : اگر زیادتر از این خواسته آید رعایا را رنج بسیار رسد. ( تاریخ بیهقی ص 469 چ ادیب ). و رعایا را به عدل و تخفیف مخصوص دادم. ( فارسنامه ابن بلخی ص 76 ).... و درهای ظلم و جور بر طوایف رعایا بسته. ( سندبادنامه ص 9 ). که رعایا از وی در ظل عنایت...و حمایت باشند. ( سندبادنامه ص 6 ). و تحسین التفات زنگ غم و اندوه ، از خاطر رعایا زدوده. ( سندبادنامه ص 74 ). رجوع به رعیت و رعیة شود. || ج ِ رعاویة ( شتر چرنده و بچرا گذاشته ). ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جمع رعیت
( اسم ) ۱ - عامه مردم گروهی که دارای سرپرست و راعی باشند . ۲ - کشاورزانی که برای مالک زراعت کنند . ۳ - اتباع پادشاه تبعه یک کشور .

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رعیت .

فرهنگ عمید

= رعیت

مترادف ها

peasantry (اسم)
بی تربیتی، رعایا، جماعت دهقانان

پیشنهاد کاربران

عموم مردم مردم
رعایا یعنی مردم ؛در میان رعایا:درمیان مردم
عموم مردم
subjects

بپرس