رف رفه

لغت نامه دهخدا

( رفرفة ) رفرفة. [ رَ رَ ف َ ] ( ع اِ ) یکی رفرف. ( منتهی الارب ). واحدرفرف ، یک کرانه از زره که آونگان باشد. ( ناظم الاطباء ). دامن زره. ( از مهذب الاسماء ). رجوع به رفرف شود. || دامن خرگاه. ( ناظم الاطباء ). شادروان. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). رجوع به رفرف شود. || یک چوب پهنا که دو سر آن را در دیوار گذاشته متاع نفیس خانه را بر آن نهند. ( ناظم الاطباء ). || مرغزار. ( مهذب الاسماء ). رجوع به رف و رفرف شود.

رفرفة. [ رَ رَ ف َ ] ( ع مص ) جنبانیدن شترمرغ نر بال خود را وقتی که خواهد بر چیزی فرودآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بانگ کردن. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بال گستردن و جنبانیدن مرغ بال خود را هنگامی که خواهد فرودآید. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بال گستردن و جنبانیدن مرغ بوقتی که خواهد تا فرودآید؛ رفرف الطائر جناحیه و هذا اکثر. ( منتهی الارب ). پرواز کردن مرغ. ( دهار ). پرواز زدن مرغ بر چیزی که خواهد که بدان فرودآید. ( تاج المصادر بیهقی ).

گویش مازنی

/raf rafe/ تخته سنگ لایه به لایه – تخته سنگ دامنه ی کوه

پیشنهاد کاربران

بپرس