رفت و امد

/rafto~Amad/

مترادف رفت و امد: ( رفت وآمد ) آمدوشد، ترافیک، تردد، عبورومرور

معنی انگلیسی:
traffic, truck

لغت نامه دهخدا

( رفت و آمد ) رفت و آمد. [ رَ ت ُ م َ ] ( مص مرخم ، اِ مرکب ) تردد. ( ناظم الاطباء ). همان آمد و رفت است. ( آنندراج ). رفتن و آمدن. ایاب و ذهاب. ( فرهنگ فارسی معین ). ذهاب و ایاب.آمد و شد. آمد و رفت. ( یادداشت مؤلف ) :
ز رفت و آمد غمهای بدمستت خبر دارم
صدا آید به گوشم چونکه در دل بازمی گردد.
ملاقاسم مشهدی ( از آنندراج ).
|| مراوده و معاشرت. ( فرهنگ نظام ). مراوده. اختلاف. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به آمد و رفت شود.
- رفت و آمد کردن ؛ آمد و شد داشتن. تردد کردن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( رفت و آمد ) ( مصدر ) رفتن و آمدن ذهاب و ایاب .

فرهنگ معین

( رفت وآمد ) (رَ تُ مَ ) (مص مر. ) رفتن و آمدن ، ایاب و ذهاب .

واژه نامه بختیاریکا

( رفت وآمد ) دَرگُش وَرگُش؛ رَفت و شد

فارسی به عربی

مرور

پیشنهاد کاربران

commuting
commute : رفت و آمد کردن به جایی
شو و آی . [ ش َ / ش ُ وُ ] ( اِمص مرکب ) آی و شو. آمد و شد. ( یادداشت مؤلف ) : تا کی این رنج ره و گرد سفروین تکاپوی دراز و شو و آی . فرخی . نیز در بیشه و در دشت همانا نبودباز را از پی مرغان شکاری شو و آی . فرخی .
روارو. . .
مراوده
برو بیا
نشست و برخاست، آمدوشد، ایاب و ذهاب، روارو، تردد
آمدو شد
ایاب و ذهاب
امد و شد
روارو
نشست و برخاستن
تردد. صله رحم

تردد
روار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس