رنجه ساختن

لغت نامه دهخدا

رنجه ساختن. [ رَ ج َ / ج ِ ت َ ] ( مص مرکب ) رنجه داشتن.رنجه کردن. رنجانیدن. رجوع به ترکیبات مزبور شود.
- رنجه ساختن پا ؛ قدم رنجه کردن. ( آنندراج ). رجوع به قدم رنجه کردن ذیل رنجه کردن شود :
مساز خنده دگر رنجه پا که جای تو نیست
لب ملول نظیری که وقت شیون شد.
نظیری نیشابوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

رنجه داشتن رنجه کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس