ره توشه

/rahtuSe/

لغت نامه دهخدا

ره توشه. [ رَه ْ ش َ / ش ِ ] ( اِ مرکب ) توشه و آزوقه راه مسافر. ( ناظم الاطباء ). زاد مسافر :
ره آورد عدم ره توشه خاک
سرشت صافی آمد گوهر پاک.
نظامی.
سرشک و آه را ره توشه بسته
ز مروارید بر گل خوشه بسته.
نظامی.
برداشت بدو که خوردم این است
ره توشه و ره نوردم این است.
نظامی.
نهادم عقل را ره توشه از می
ز شهر هستی اش کردم روانه.
حافظ.
رجوع به راه توشه شود.

فرهنگ فارسی

توشه و آزوغه راه مسافر

فرهنگ عمید

توشۀ راه، آذوقۀ مسافر: نهادم عقل را ره توشه از می / ز شهر هستیش کردم روانه (حافظ: ۸۵۲ ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] ره توشه: پندهای پیامبر(ص) به ابوذر، اثر آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، با تحقیق و نگارش کریم سبحانی ، بررسی و تفسیر روایتی از پیامبر(ص) می باشد که در آن به ابوذر غفاری توصیه های ارزشمندی شده است.
کتاب با سخن ناشر آغاز و مطالب در دو جلد، در سی ونه درس، ارائه گردیده است.محور مباحث، روایتی از پیامبر(ص) به یکی از صحابه والا مقام خود به نام ابوذر می باشد که سرشار از مواعظ جامع و بسیار سودمند است.
کتاب، جزء مجموعه «مشکات» بوده که بازتولید نگاشته ها و آثاری است که در گذشته در قالب های متفاوتی منتشر شده است.
جلد اول، درس اول تا بیست وچهارم را در خود جای داده است. در درس اول، کیفیت بندگی و راه رستگاری مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
در فرازهای ابتدایی این روایت، پیامبر(ص) به عبادت و درک حضور خداوند اشاره کرده و به ابوذر فرموده اند: ای ابوذر، خدا را چنان پرستش کن که گویا او را می بینی، زیرا اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بییند.

جدول کلمات

زاد

پیشنهاد کاربران

:زادْراه . نمونه ای از دکتر شفیعی کدکنی:هرچند/اقلیم کیمیایی آن را ندیده کس/این ورد جادوی/ ره توشه تو بس ( هزاره ۱۹۵ )
Provisions for a journey
Travel expenses
زاد

بپرس