روثه

لغت نامه دهخدا

( روثة ) روثة. [ رَ ث َ ] ( ع اِ ) سرگین. ( ناظم الاطباء ). سرقین. ج ، رَوْث ، اَرْواث. ( منتهی الارب ). واحد روث است. ( از اقرب الموارد ). || کاه ریزه گندم که در پرویزن بماند بعد از بیختن گندم. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کرانه سر بینی ، و گویند: فلان یضرب بلسانه روثةَ انفه ؛ کنایه است از درازی زبان وی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سر قبضه شمشیر که متصل انگشت خرد باشد وقت گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || الروثة من العقاب ؛ منقار عقاب. ( از اقرب الموارد ).

روثة. [ رَ ث َ ] ( اِخ ) اسم شهری است در دیار بنی اسد و در شعر شعرای قبیله مذکور از آن یاد شده است. ( از معجم البلدان ). و رجوع به روثان شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رَوثَه قسمتی از بینی را می گویند که از آن در باب دیات سخن گفته‏ اند.
در اینکه مراد از روثه نوک بینی است یا حائل میان دو سوراخ ویا محل اتصال دو طرف نرمی بینی، بین فقیهان اختلاف است. برخی، هر سه معنا را به یک چیزبازگردانده و گفته‏ اند: روثه عبارت است از منتهی الیه قسمت جلو بینی که محل اتصال دو طرف نرمی و سوراخ است.
دیه بریدن روثه
بنابر قول مشهور، دیه بریدن روثه، نصف دیه کامل است. مقابل مشهور، دو قول مطرح شده است؛ یکی یک سوم و دیگری یک چهارم دیه کامل.

پیشنهاد کاربران

بپرس