روشن قیاس

لغت نامه دهخدا

روشن قیاس. [ رَ / رُو ش َ ق َ ] ( ص مرکب ) روشن رای. کنایه از کسی که فکر صحیح و تدبیر صائب داشته باشد. ( آنندراج ). کنایه از صاحب فراست. ( انجمن آرا ) ( از برهان ). زیرک و تیزفهم و بافراست. ( ناظم الاطباء ) :
نکوسیرتش دید و روشن قیاس
سخن سنج و مقدار مردم شناس.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) صاحب فراست
روشن رای . کنایه از کسی که فکر صحیح و تدبیر صائب داشته باشد .

فرهنگ معین

( ~. ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) تیزفهم ، زیرک .

فرهنگ عمید

زیرک، تیزفهم، بافراست.

پیشنهاد کاربران

بپرس