رویکرد روان شناختی در دین پژوهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در موضوع رویکرد روان شناختی در دین پژوهی دو رهیافت مورد بررسی قرار می گیرد که در این مبحث به آن اشاره می شود.
فروید با تقسیم روان انسانها به خود آگاه و ناخودآگاه معتقد شد در باب انگیزه های اعمال و گفتارهای یک فرد نمی توان به گفته او اعتماد کرد. زیرا انسانها تنها به قسمتی از روان خود آشنا هستند و ممکن است کاری را بدون علم به چرایی آن انجام دهند. پس در اینجا لازم است « تحلیل روانکاری» نسبت به انگیزه های درونی فرد صورت گیرد. که این روانکاری را باید فرد دیگری انجام دهد. فروید همچنین معقتد بود ممکن است ما براساس یک سلسه انگیزه های روانی و عاطفی به چیزی اعتقاد پیدا کنیم بدون آن که دلیلی برای آن داشته باشیم سپس به منظور موجه نمایاندن اعتقاد خود، یک دسته ادله عقلانی برای آن می تراشیم. فروید با این نظریه پیشاپیش استدلالات عقلی متدینان را از اعتبار خارج می کند و با روش خود به بررسی انگیزه های دینداری می پردازد.
← استدلال های فروید
یونگ روش خود را پدیدار شناسانه معرفی می کند و معتقد است در بررسی دین هم مانند سایر پدیده ها، ملاحظات فلسفی و متافیزیکی را دخالت نمی دهد. یونگ همچنین به یک نکته روش شناختی دیگر هم معتقد است و آن اینکه اثبات یا رد وجود خدا کار روانشناسی نیست. روانشناسی تنها می تواند آثار و تبعات روانی تصویر خدا و پیشینه های اساطیر آن را مورد بحث قرار دهد ولی نه وجود خدا را جدا از روح انسانی. یونگ برخلاف فروید که ملحد است یک لا ادری گرای کانتی است. و در حالی که فروید دین را ناشی از روان پریشی می داند یونگ برای تمام ادیان ارزش مثبت قائل بوده و آن را شفابخش وسلامت بخش می داند. لکن دیدگاه او نیز طبیعت گرایانه است. یونگ بامفهوم «آرکی تایپ ها» خدایان را مطرح می کند که همانند اسطوره های قهرمانی در همه فرهنگ ها وجود داشته و جزء ناخودآگاه جمعی محسوب می شوند. او در واقع تصویر خدا را صورت مثالی می داند یعنی صور و اشکالی که ماهیت دسته جمعی دارند و تقریبا در همه جای دنیا به شکل اجزای ترکیب دهنده انسانها و در عین حال به شکل پدیده های فردی و محلی و ناشی از ضمیر ناخودآگاه ظاهر می شوند. او جداسازی خدا و صورت مثالی شخص از خود را دشوار می داند. در واقع وجود الهی و بلکه خارجی خدا را انکار می کند. همچنین وی تجربه دینی را واقعی و حائز اهمیت می شمارد. و آن را نوع ویژه ای از تجربه عاطفی می داند که به معنی تسلیم در برابر یک قدرت برتر است خواه این قدرت خدا باشد خواه ناخودآگاه. او برای دین سودمندی های فراوان و غیرقابل انکاری قائل است. لکن یونگ دین را تا حد یک پدیده روان شناسی پایین آورده و در عین حال ناخودآگاه را تا حد یک پدیده دینی ارتقا دهد.
← نقد و بررسی
۱. ↑ رضانژاد، عزالدین، خاستگاه دین، ص۴۵-۵۱، مجله کلام اسلامی، ش۱۰.۲. ↑ محمدرضایی، محمد، نگاهی به دین پژوهی، ص۴۷، قبسات ش۲۷.۳. ↑ رضانژاد، عزالدین، خاستگاه دین، ص۴۵-۵۱.۴. ↑ رضانژاد، عزالدین، خاستگاه دین، ص۴۱-۴۳، مجله کلام اسلامی، ش۱۱.۵. ↑ رضانژاد، عزالدین، خاستگاه دین، ص۴۳-۴۴.۶. ↑ تامل معرفتی و روش شناختی درباره جدایی یونگ و فروید، احد فرامرز قرا ملکی، اندیشه نوین دینی، شماره۱، ص۳۸-۳۹.۷. ↑ عزالدین رضانژاد، خاستگاه دین، ص۴۵-۴۸.۸. ↑ رضاپور، یوسف، تاملی برچند تبیین روانشناختی از دین، علامه، ش۳، ص۴۹-۵۰.۹. ↑ رضاپور، یوسف، تاملی برچند تبیین روانشناختی از دین، علامه، ش۳، ص۵۱.۱۰. ↑ محمدرضایی، محمد، نگاهی به دین پژوهی، ص۴۷.۱۱. ↑ یزدانی، فضل الله، روانشناس دین، بصیرت، ش۳۲-۳۳، ص۱۸۴.۱۲. ↑ امید، مسعود، رابطه دین و اخلاق از دیدگاه یونگ، علامه ش۳، ص۱۱.۱۳. ↑ رضاپور، یوسف، تاملی برچند تبیین روانشناختی از دین، ص۵۲-۵۳.۱۴. ↑ امید، مسعود، رابطه دین و اخلاق از دیدگاه یونگ، ص۱۱.
منبع
...

پیشنهاد کاربران

بپرس