رکن الدین

/roknoddin/

معنی انگلیسی:
masculine proper name, pillar of religion

فرهنگ اسم ها

اسم: رکن الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: roknoddin) (فارسی: رکن‌الدين) (انگلیسی: roknoddin)
معنی: پایه و اساس دین، ستون دین، ( اَعلام ) ) یوسف شاه دوم: ملقب به رکن الدین اتابک [، قمری]، ) رکن الدین خورشاه: آخرین رهبر [، قمری] اسماعیلیان الموت، که به هلاکوخان تسلیم شد و او را در راه مغولستان کشتند، ) رکن الدین سام: [قرن هجری] بنیانگذار سلسله ی اتابکان یزد، ) رکن الدین کرت: [، قمری] شاهی از سلسله ی آل کرت، که غور و قندهار را گشود، ) رکن الدین مبارک خواجه: امیر قراختایی کرمان [، قمری] پسر براق حاجب، که به دست جانشینش کشته شد
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) بکرانی. ابن رفیعالدین. رجوع به رجال حبیب السیر ص 25 و رکن الدین ( ابن رفیعالدین کرمانی ) شود.

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) بیبرس بندقداری ، ظاهر، از ممالیک بحری ( جلوس : 658 هَ. ق. = 1260 م. وفات : 676 هَ. ق. = 1277 م ). ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 71 و 73 شود.

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) ( درویش ). حاکم سبزوار. وی در سال 778 هَ. ق. به فارس رفت و از شاه شجاع کمک خواست و به کمک او در سال 779هَ. ق. به خراسان برگشت و سبزوار را مسخر کرد و خطبه و سکه بنام وی جاری شد. ( از تاریخ مغول ص 476 ).

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) سلیمان بن غیاث الدین کیخسرو برادر علاءالدین کیقباد از سلاجقه روم است. رکن الدین برادر خود را زهر داد و خود نیز در سال 664 هَ. ق. به فرمان اباقاخان مسموم گشت. ( از حبیب السیر چ خیام ج ص 540 ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) یا ملک رکن الدین بن تاج الدین. دومین امیر از آل کرت ( جلوس : 677 هَ. ق. = 1278 م. - وفات : 682 هَ. ق. = 1283 م. ). ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تاریخ مغول ص 367 و 368 و 370 و 371 و تاریخ سیستان ص 407 شود.

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) از امرای آل طغان یزک که ممدوح خاقانی بوده :
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش
نام عجم روضةالسلام بر آمد
مفخر آل طغان یزک که ز حلمش
بر سر دهر حرون لگام برآمد.
خاقانی.
میر کشورگشای رکن الدین
که درش دیو را شهاب کند.
خاقانی.

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) ابن رفیعالدین کرمانی که پدر و پسر هر دو شاعر بودند. رکن الدین از گویندگان قرن هفتم هجری قمری و دانشمندی پرهیزگار و معاصر حمداﷲ مستوفی بود. مستوفی در مدح اوشعری سروده و فرستاده است به مطلع زیر :
جهان فضل و هنر جان نطق رکن الدین
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده...
( از تاریخ گزیده چ ادواردبراون ص 818، 819 ).
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 حاشیه ص 11 و ریاض الجنة نسخه خطی کتابخانه نخجوانی روضه 5 قسم 2 ص 831و تذکره روز روشن صص 255 - 256 شود.

رکن الدین. [ رُ نُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالمظفر ملک ارسلان بن طغرل بن محمدبن ملکشاه سلجوقی که قریب شانزده سال سلطنت کرد و به سال 581 هَ. ق. درگذشت.او پادشاهی عادل و مهربان و سهل گیر بود و عفو و اغماض فراوان داشت. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 530 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مودود آخرین امیر از ارتقیان کیفا ( جل. ۶۱۹ ه.ق./۱۲۲۲م.ف.۶۲۹ه.ق./۱۲۳۱م. ).
( ایم ) ۱- ستون دین ( اسلام ) . ۲- عنوان بعض بزرگان دین اسلام ( از حمله ابواسحق اسفراینی ) . ۳ - لقب بعض امرا و سلاطین . توضیح این لقب در عهد آل بویه از طرف قادر خلیفه عباسی برجلال الدوله اطلاق شده . در عهد سلاجقه لقب مزبور به طغرل بک بهنگام که وارد بغداد شد (رمضان ۴۴۷ ه ق ) و نیز به ابوالحارث سنجار از سلجوقیان ایران در عصر مقتفی لامرالله اطلاق گردیده .
یوسف شاه بن اتابک نصره الدین احمد ابن الب ارغوان وی پس از مرگ پدر مدت شش سال در لرستان حکومت راند و با رعایا به عدل و عطوفت رفتار کرد و در سال ۷۱۴ درگذشت

دانشنامه عمومی

رکن الدین (دمشق). رکن الدین ( به عربی: رکن الدین ) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در استان دمشق واقع شده است. [ ۱] رکن الدین ۹۲٬۶۴۶ نفر جمعیت دارد.
عکس رکن الدین (دمشق)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس