زبان ران

لغت نامه دهخدا

زبان ران. [ زَ ] ( نف مرکب ) صاحب قیل و قال و پرگوی. ( برهان قاطع ). آنکه سخن بی محابا گوید و بسیار گوید. ( آنندراج ). پرگوی و کسی که سخنش دراز و طولانی باشد. ( ناظم الاطباء ). || بلیغ و زبان آور. ( ناظم الاطباء ). || مجازاً، قصه خوان. ( برهان قاطع ).اطلاق آن بر قصه خوان مجاز است. ( ارمغان آصفی ) ( آنندراج ). قصه خوان و افسانه گوی و نقال. ( ناظم الاطباء ). || مرد فضول. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) ۱ - پرگوی . ۲ - فضول .

فرهنگ عمید

۱. زبان آور.
۲. سخنران.
۳. پرگوی.
۴. بلیغ.

پیشنهاد کاربران

بپرس