زر رشته

لغت نامه دهخدا

زررشته. [ زَ رِ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) گلابتون و تار زر. ( ناظم الاطباء ). رشته زر. رشته ای که به زر یا به رنگ زر ساخته باشند چنانکه در زردوزی بکار برند :
تنم از اشک به زر رشته خونین ماند
هیچ زر رشته از این تافته تر کس دانی.
خاقانی.
آن چنگ ازرق سار بین زر رشته در منقار بین
در قید گیسووار بین پایش گرفتار آمده.
خاقانی.
رجوع به زر، زردوز، زردوزی و لسان العجم شعوری ج 2 ص 40 شود.

فرهنگ فارسی

گلابتون و تار زر رشته زر

پیشنهاد کاربران

زر رشته: رشته زرد.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۲۷ ) .

بپرس