زربیه

لغت نامه دهخدا

( زربیة ) زربیة. [ زَ / زِ / زُ بی ی َ ] ( ع اِ ) بساط برگزیده پهناور. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بساطی با تکیه گاه و بالش نشستن را. مسند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). فرش و تخت مزین. || شادروان. || چشمه. ( ناظم الاطباء ).

زربیة. [ زَ بی ی َ ] ( ع اِ ) افراد متلون ، که چون بر امراء وارد شوند هر چیز که از خیر و شر بشنوند تصدیق کنند و بهمین جهت ( از جهت تلون ) آنها را زربیة نامند و واحد آن زرابی است. حدیث : ویل للزربیة. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به زرابی شود.

فرهنگ فارسی

افراد متلون که چون بر امرا وارد شوند هر چیز از خیر و شر بشنوند تصدیق کنند

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زَرَابِیُّ: فرشهای فاخر (جمع زربیه به معنای بساط فاخر است )
تکرار در قرآن: ۱(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس