زروان

/zarvAn/

فرهنگ اسم ها

اسم: زروان (پسر) (فارسی، عربی، اوستایی) (تلفظ: zarvān) (فارسی: زروان) (انگلیسی: zarvan)
معنی: ایزدِ زمانِ بی پایان، ( اوستایی، zrvan )، در اوستا به معنی«زمان» و از آن فرشته ی زمانه ی بی کرانه اراده شده و در رساله ی پارسی علمای اسلام به «زمان درنگ خدای» تعبیر شده است، ( در فرهنگ ایران پیش از اسلام ) زروان به معنی ایزدِ زمانِ بی پایان است، ( اَعلام ) ) یکی از نام های ابراهیم خلیل ( ع )، ) نام پرده دار و حاجب نوشیروان می باشد، نامی در اوستا به معنی ' زمان ' و از آن فرشته ی زمانه ی بی کرانه اراده شده و در رساله ی پارسی علمای اسلام به ' زمان درنگ خدای ' تعبیر شده است، ( در اعلام ) یکی از نام های ابراهیم خلیل ( ع ) و نیز نام پرده دار و حاجب نوشیروان می باشد، نام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پرده بردار دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
برچسب ها: اسم، اسم با ز، اسم پسر، اسم فارسی، اسم عربی، اسم اوستایی

لغت نامه دهخدا

زروان. [ زَ / زُ ] ( اِ ) دراوستا زروان بمعنی زمان است و بارها با کلمه ( راپیثوینه ) ( نیمروز ) آمده برای تعیین هنگام ظهر و مکرربا کلمات «درگه » ( دیردرنگ ) و «دراجه » ( دراز ) آمده بمعنی دیرزمانی و زمان دراز و بلند. ( حاشیه برهان چ معین ). دهر. روزگار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

زروان. [ زَ ] ( اِخ ) زربان. زربان بزرگ. یکی از نامهای حضرت ابراهیم خلیل ( ع ). ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد و زربان بزرگ شود.

زروان. [ زَ / زُ ] ( اِخ ) چند بار زروان در ردیف دیگر ایزدان نام برده شده و از آن فرشته زمانه بی کرانه اراده شده. اغلب زروان با صفات «اکرانه » ( بی کرانه ) و «درغو خوذاته » آمده که در مینو خرد پازند «زروان درنگ خدای » و در رساله پارسی علمای اسلام به «درنگ خدای » تعبیر شده است. از این دو صفت پیداست که برای زمانه آغاز و انجامی تصور نشده ، آنرا همیشه پایدار و یا به عبارت دیگر قدیم و جاودانی دانسته اند. در زادسپرم فصل 1 بند 24 زروان صراحت آفریده اهورمزدا محسوب شده در جمله هایی از اوستا که از زروان یاد شده ، او را فقط در ردیف ایزدان دیگر آورده درخور نیایش خوانده اند. از مندرجات اوستا چنین مستفاد می شود که زروان ایزد زمانه بیکرانه و جاودانی است. در عبارتی از گاتها ( یسنا 30 بند 3 ) روان نیکوکار و روح شر بمنزله «دو گوهر همزاد» معرفی شده اند. بنابراین بنظر می رسد که زرتشت به اصل و منشایی اقدم که پدردو روان مزبور باشد، عقیده داشته است ، ولی معلوم نیست که زرتشت او را به چه نامی می خوانده. شک نیست که بعدها زروان بمنزله پروردگاری شناخته شده. در زمان هخامنشیان ، عقاید مختلفی در باب ماهیت این پروردگار وجود داشته است. بعضی او را با مکان و برخی دیگر با زمان یکی میدانستند عقیده اخیر فایق آمد. در آیین مهرپرستی ، عقیده مربوط به زروان را پذیرفتند. مانی با اقتباس افکار زرتشتی عصر خود، نام زروان را به خدای بزرگ اطلاق کرده است. برخی از محققان مذهب معمول مزدیسنی عهد ساسانی را همان زروانیت دانسته اند. بسیاری از نویسندگان و مورخان قرنهای پنجم - هشتم میلادی اسطوره ذیل را راجع به آفرینش از عقاید ایرانیان عهد ساسانی نقل کرده اند و آن متعلق به آیین زروانی است : زروان خدای نخستین در مدت هزار سال قربانیها کرد تا پسری بیابد و نام او را هرمز نهد، اما عاقبت وی درباره تأثیر قربانی های خودبه شک افتاد پس دو پسر در بطن او پدید آمد: یکی اهرمزد چون وی قربانی کرده بود و دیگری اهریمن ، زیرا که وی شک کرده بود. زروان وعده داد که پادشاهی جهان رابه یکی از آن دو که زود به حضور او آید عطا کند. پس اهریمن سینه پدر بشکافت و خود را بدو نمود. زروان پرسید: کیستی ! پاسخ داد پسر توام. زروان گفت : پسرم دارای بوی خوش و نورانی است و تو ظلمانی و بدبویی ! دراین هنگام اهورمزد با پیکری نورانی و معطر خویشتن بدو نمود زروان او را به فرزندی شناخت. اهرمن وعده پدر را بخاطر آورد. زروان پاسخ داد که سلطنت جهان را مدت نه هزار سال به اهریمن خواهد داد، اما پس از انقضای مدت مزبور اهرمزد تنها سلطان جهان خواهد بود... باید دانست که بعدها زروان را با زردشت و هر دو را باابراهیم خلیل ( ع ) خلط کرده اند... ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به زروان بزرگ ، زروانی و زروانیان شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

در اوستا چند بار زروان را در ردیف دیگر ایزدان نام برده اند و از آن فرشته زمانه بیکران اراده شده . اغلب زروان با صفات ( بی کرانه ) آمده که در مینو خرد پازند به [ [ زروان درنگ خدای ] ] و در رساله پارسی (( علمای اسلام ) ) به (( زمان درنگ خدای ) ) تعبیر شده است از این دو صفت پیداست که برای زمانه آغاز و انجامی تصور نشده آنرا همیشه پایدار و بعبارت دیگر قدیم و جاودانی دانسته اند . در زاد سپرم ( فصل ۱ بند ۲۴ ) زروان صراحه آفریده اهور مزدا محسوب شده او را در ردیف ایزدان دیگر آورده در خور نیایش خوانده اند . شک نیست که بعد ها زروان بمنزله پروردگاری شناخته و پرستش شده . در زمان هخامنشیان عقاید مختلفی در باب این پروردگار وجود داشته است . بعضی او را با مکان و برخی دیگر با زمان یکی میدانستند . عقیده اخیر فایق آمد . در آیین مهر پرستی عقیده مربوط به زروان را پذیرفتند . مانی با اقتباس افکار زردشتی عصر خود را نام زروان را بخدای بزرگ اطلاق کرده است . برخی از محققان مذهب معمول مزدیسنی عهد ساسانی را همان زروانیت دانسته اند .
دهی از دهستان صحرای باغ است در بخش مرکزی شهرستان بخش مرکزی ر واقع است

فرهنگ معین

(زَ یا زُ ) [ په . ] (اِ. ) در اوستا چند بار زروان را در ردیف دیگر ایزدان نام برده اند و از آن فرشتة زمانة بیکرانه اراده شده است .

دانشنامه عمومی

زروان (لارستان). زروان روستائی از توابع بخش صحرای باغ در شهرستان لارستان در جنوب استان فارس در ایران واقع شده است. این روستا با اسمی تاریخی در ۹ کیلومتری هُرمود، و در دامنهٔ کوه شمال صحرای باغ که به «کوه ملک تیر» معروف است واقع می باشد. بخش صحرای باغ که امروزه در تقسیمات کشوری جزو لارستان فارس است، آخرین مرز لارستان و استان فارس به استان هرمزگان است.
پیشنهٔ تاریخی این روستا به دوران پیش از اسلام برمی گردد. روایت است که در دوران بسیار دور گروهی از منطقه «زرغان» یا «زرقان» به صحرای باغ کوچیده أند و در گوشه ای از این صحرای پهناور به نام «گود مسجد» سکونت گزیده أند، در ضمن این گروه مهاجر ۳ برادر بنام های «حاجی میر» و «کرد میر» و «شهر میر» بودند. از نژاد این ۳ برادر بنیاد روستای زروان نهادند. در ابتدای کار، زروان بالای روستای دشتی بنا نهادند، بعد از صدها سال زروان فعلی بنیادگذاری کردند، و طایفه زروانی ها که نیمی از جمعیت روستای زوران تشکیل می دهند از تبار حاجی میر هستند. همچنین آب انبار ( یا در گویش محلی: برکه ) بزرگی نیز وجود دارد که به نام «برکه حاجی میر» معروف است که در کتیبهٔ سردر آن حدود ۶۰۰سال پیش نشان می دهد. گروه زیادی از زروانی ها که درزمان های دور به کشورهای عربی حاشیهٔ خلیج فارس مهاجرت کرده اند در این کشورها به قبیلهٔ «زرعونی» یا «الزرعونی» معروف هستند که حالا تابعیت آن کشورها دارند، اما گروه دوم که در حدود ۳۰ تا ۴۰ پیش به این کشورها رفته اند تابعیت ایران دارند.
محدودهٔ زروان از شمال: «کوه زروان وگراش»، از جنوب «پل پاسخند»، از مغرب «برکه گِرد»، و از سمت مشرق به دامنهٔ تاخِر گاه بست محدود می گردد.
جمعیت این روستا بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، ۱٬۰۶۳ نفر بوده است، [ ۱] که تماماً از اهل سنت از شاخه شافعی هستند یعنی از پیروان امام محمد ادریس شافعی هستند. این روستا دارای دبستان، مدرسه راهنمائی، دبیرستان دخترانه، دبیرستان پسرانه، برق، آب لوله کشی، مسجد، خانه بهداشت و مرکز بهداشتی می باشد.
روستای زروان در صحرای باغ در دامنه کوه شمال که معروف است به «کوه ملک تیر» واقع شده است. در زمستان هوایش بسیار سرد است. در بعضی اوقات در زمستان درجه سرما به ۵ تا ۱۰ درجه سنتیگراد زیر صفر می رسد. در تابستان هوای گرم وخشک دارد، دما از ۴۸ درجه تا ۵۰ درجه سانتیگراد نیز تجاوز می کند. دور تا دور روستای زروان از درخت نخل خرما و درخت گز پوشیده است. فاصله زروان تا شهر لار ۵۰ کیلومتر است از راه ماشین، اما از راه کوه «پیاده» در حدود ۱۵ کیلومتر بیشتر نیست تا شهر گراش، که در شمال زروان واقع شده است، و فقط بین زروان و گراش کوه ملک تیر قرار دارد. در جنوب روستا کوه بلندی وجود دارد که به نام «کوه هرمود» معروف است، ارتفاعش از سطح دریا ۲۰۱۶ متر است، و دارای درخت های تنومند مانند: کُنار، کِرت، سمر، کُوهِنگ، سَلَم و گیاهای دارویی است، در قله کوه هوای دلپذیری دارد که حتی در برج ۷ میلادی کسی از سرما و بدون پتو در شب نمی تواند در آنجا بخوابد، در قله این کوه در فصل گرما سرمای استخوان سوز دارد.
عکس زروان (لارستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

زُروان
(یا: زَروان؛ به معنی زمان ) در ایران باستان نام ایزدی با صفت بیکرانه ، که مانند دیگر ایزدان مورد نیایش بود. از قراین پیداست که این ایزد سابقه ای بسیار کهن دارد. در زمان ساسانیان، بر پایۀ زروان ، مذهبی پدید آمد که نویسندگان دورۀ اسلامی ، مانند ابن ندیم و شهرستانی ، از آن به نام زروانیه یاد کرده اند. این مذهب چنان رونقی گرفت که توانست تقریباً به صورت دین رسمی ساسانیان درآید، تا حدی که نویسندگان مهم ترین آثار ادب پهلوی ، مانند بندهش و گزیده های زادسپرم و مینوی خرد، از پیروان آن هستند. در مکتب زروانی هرمزد و اهریمن پسران زروانند. پیش از آفرینش آسمان و زمین و هر آنچه هست ، حقیقتی به نام زروان وجود داشت. زروان هزار سال نیایش کرد و ریاضت کشید تا فرزندی آوَرد به نام هرمزد، تا هرمزد آسمان و زمین را بیافریند . پس از این که زروان هزار سال نیایش کرد و ریاضت کشید، در او این شک پدید آمد که آیا نیایش و ریاضت نتیجه ای خواهد بخشید و هرمزد پدید خواهد آمد، یا این که آن همه رنج بیهوده بوده است . زروان همچنان که در این اندیشه بود، هرمزد و اهریمن را باردار بود. هرمزد حاصل نیایش و ریاضت بود و اهریمن حاصل شکی که او را فراگرفته بود. زروان هستی هر دو را حس کرد و با خود گفت : «دو فرزند در درون دارم . هر کدام که زودتر از آن دیگری برون آید او را پادشاهی خواهم بخشید». هرمزد اندیشۀ پدر را دریافت و این را به اهریمن گفت. اهریمن در دم شکم پدر را شکافت و در حضور ایستاد. زروان او را نشناخت که کیست . پرسید: «کیستی ؟» و اهریمن پاسخ داد: «فرزند تو هستم». زروان گفت : «فرزند من خوشبو و نورانی است و تو تاریک و بدبو هستی». در این هنگام، هرمزد زاده شد. هرمزد نورانی و خوشبو برابر زروان ایستاد. زروان بی درنگ دریافت که او پسرش هرمزد است که برای پدیداریش نیایش کرده است . پس دسته بَرسَم را که به هنگام نیایش به دست می گرفت به هرمزد داد و گفت : «تاکنون من برای آمدن تو نیایش می کردم ، از این پس تو باید برای من نیایش کنی». همین که زروان دسته برسم را به هرمزد داد و او را درود گفت ، اهریمن به زروان نزدیک شد و گله کرد و گفت : «مگر پیمان نداشتی که هر کدام از فرزندانت زودتر نزد تو بیاید او را پادشاهی خواهی داد؟» زروان برای پرهیز از پیمان شکنی ، به اهریمن گفت : «ای بدخیم و دروغزن ، بگذار پادشاهی ۹هزار سال از آن تو باشد. هرمزد را نیز بر تو به شاهی می گمارم». پس از ۹هزار سال، هرمزد به پادشاهی می رسد و به دلخواه خود عمل می کند. آن گاه هرمزد و اهریمن آغاز به آفرینش کردند. هر آنچه هرمزد می آفرید نیکو بود و راست، و هر آنچه اهریمن می کرد بد بود و کژ .

پیشنهاد کاربران

سه تلفظ و معنای نو که شاید با تلفظ ریشه ای و معانی اصلی و اولیه متون اوستایی هم سان و مطابقت داشته باشند :
Zarvan : زا روان به معنای روانِ زاینده یا زایشگر و یا روانِ آفریننده.
Zurvan : زِ او روان یعنی همه چیز از او روان یا جاری گشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

Sarvan : سا روان یعنی شبیه یا مانند روان و یا به معنای روانِ سایه وار.
این واژه ها در ارتباط مستقیم با بینش و باور باستانی مبنی بر دو گانگی هستی و وجود به شکل : تن - روان در احساس و اندیشه و فکر و خیال و زبان انسان ایرانی به ظهور و پیدایش رسیده اند و در کنار آن در بین ایرانیان دوگانگی تن - جان هم رایج و مرسوم بوده است. آن ترکیب دو گانه باستانی در سرزمین های هند و مصر و ایران و بعدا یونان با پیدایش کلمه roah با تلفظ روآه و roach با تلفظ روآخ به زبان عبری در داستان آدم و حوا مندرج در تورا ( تورات ) و پس از آن با پیدایش دین مسیحیت و سپس دین اسلام به شکل سه گانه امروزی تبدیل و تثبیت شده و بر روی سه پایه زیر استوار گردیده است : بدن - روح - روان.
کلمات روآه و روآخ در اصل و ریشه فارسی و به معنای زیر بوده اند : پسوند آه و آخ مترادف و به معنای دَم بوده و پیشوند رو ( ro ) ریشه در مصدر روان بودن یا جاری شدن و بهمراه دَم اشاره به نوسانات دَم و باز دَم و یا تنفس داشته است یعنی فرورفتن دَم و باز آمدن آن به شکل بازدَم. این کلمه بعدا به روح تبدیل شده است به عنوان عامل حیات یا زندگی بخش و مالک و حاکم و فرمانروای تن و روان و برترین و کامل ترین نوع آن ، روح مقدس . اما ترکیب حقیقی به شکل زیر می باشد :
ماده - روان - روح .
زیرا جسم ها یا کالبد ها یا تن ها و یا بدن های موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی از این خمیر مایه تثلیثی یا سه جنبه ای آفریده شده و میشوند. در علم خمیرمایه ساختاری این دنیا دو جنبه ای و به شکل جرم - انرژی می باشد که هم ارز اند و بطور متقابل از قابلیت یا استعداد تبدیل شدن متقابل بهمدیگر بر خوردار اند و هردو در ظرف زمانمکان نسبی انشتین قرار دارند که نه تنها نقش ظرف نگهدارنده را بازی می کند بلکه بر همدیگر تاثیرات متقابل دارند و چهار نیروی بنیادی هم در این میدان بزرگ دست اند کارند.
در معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی سه دین به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام و بخصوص مسیحیت و اسلام معلوم نیست که اگر روح بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ از بدن قبض گردد یا جدا شود، آنگاه تکلیف روان و جان و نفس مجرد به معنای من یا خود و قوای ادراکی فهم و عقل چه خواهد بود؟
نتیجه اینکه پرونده های خود شناسی ؛ انسان شناسی ؛ واقعیت و طبیعت و کیهان شناسی ؛ عشق و زندگی و جاودانه شناسی آن ؛ شناخت آفرینش اولیه و بنیادین یا آغازین و خدا شناسی ، مطمئن و یقینن و بدون شک و تردید باز می باشند و در این زمینه ها دو داستان بنیادی و مشترک این سه دین؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری آفرینش آدم و حوا نه آغاز کلام خداوند و باز نمودن پرونده و نه ختم کلام خداوند و بستن پرونده محسوب می شوند و از دیدگاه فردی من دو افسانه تخیلی و توهمی بیش نبوده و نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است.
نکته بسیار مهم این است که در طول تاریخ تاکنون مفهوم خدایان و سپس مفهوم خدای یگانه و واحد و احد در دست اسطوره سازان و افسانه بافان و حماسه سرایان و آئین و دین آوران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی بوده و اعتقاد و باور و ایمان و امید انسان به خدایان و خدای یکتا در انحصارات و اسارات بی رحمانه و ظالمانه بت پرستان و یکتا پرستان قرار داشته و تا آینده های دور دستی هم قرار خواهد داشت. گویا فقط آئین ها و ادیان وارثان بر حق قدرت و علم و حکمت و امر و کلام و کار و هنر خداوند متعال می باشند و بس و معرفت وحیانی گویا بر ترین شناخت باشد.
بیان عباراتی از قبیل : خداوند متعال در فلان کتاب آسمانی چنین و چنان فرموده است، نشانه آشکار و بارز بروز و نشت احساس حقارت و ناچیز بودن معرفت وحیانی در مقابل شناخت پر قدرت دانش علمی می باشد.

- اهوراداد: به معنای داد یا عدل اهورا و یا به شکل اهو را داد به معنای داده شده یا آفریده شده توسط اهو و خود اهو به معنای هو اولیه یا آغازین و یا هو ازلی و ابدی.
هورمزد : به شکل هورَم زاد یعنی هو مرا زائید یا آفرید.
...
[مشاهده متن کامل]

- اور مزد : به شکل او رَم زاد : یعنی او مرا زائید یا آفرید.
انگره مینو : به شکل اِنگاره مینو به معنای گیاه انگار یا پندار و یا معنویت اوهامی و نه اهریمن.
هوزا : یعنی زائیده یا آفریده شده توسط هو. در همین رابطه شعاری که هواخواهان ایسا به زبان آرامی در کنار راه او سوار بر پشت یک خر بسوی معبد اورشلیم و شاخه های سبز درخت زیتون در دست و بخاطر طرفداری از او بر زبان جاری کرده اند به شکل های زیر تلفظ می شده ؛ هوزَاینا و هوساینا ( husaina ) به شکل " هو زا اینه " و " هو سا اینه " به زبان فارسی امروز به معنای : این یعنی این انسان سوار بر این خر , زاده هو یا هو زاده و شبیه و مثل و مانند هو است. این شعار بعدا در زبان عربی با حذف حرف الف آخر به نام حسین ( Husain ) تبدیل شده است.
- دَرِ غو خودات: یکی از صفات زروان در اصل و ریشه به شکل ؛ در کوخ وِدات، یعنی دروازه کاخ ودا های هندوان یا ساکن در آنها.
بهر حال من بر این بینش و باور فردی هستم که خبر یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی به عنوان برترین هدیه معنوی و امید بخش از طرف ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه ریشه در سرزمین های ایران و هندوستان دارد در اعصار دور دست باستان قبل از پیدایش خط و به احتمال قوی در دوران غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار. یکی از ژرف ترین راز ها و معانی نهفته در پشت گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان که تاکنون کشف نگردیده است بطور فشرده و کوتاه و مختصر به شکل زیر می باشد که از دیدگاه من برترین ایده طلائی و منور و درخشان و حقیقی و علمی محسوب می شود : عشق و زندگی انسان بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یک بار تولد یافتن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سرهم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز میگردد و آنهم نه بر روی یک مسیر مارپیچی از پایین به بالا ( مثل مار پیچیده شده دور تمثیل سنگی زروان در سیر نزولی از سر بسوی پای انسان و در سیر صعودی از پا بسوی سر نیرومند شیر ) بلکه در سر جای خود و در بطن ظرف نگهدارنده محتوا یعنی مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر و به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن مجدد یا دوباره انسان در بطن همین واقعیت و طبیعت و کیهان در پایان این راه و سفر بسیار طولانی دنیوی به شکل سلسله بسیار طویل و دور و دراز سامان ها یا نظم ها و زندگی های فراوان دنیوی با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس ( اولین زندگی دنیوی پس از آغاز سفر و بعد از وقوع اولین مه بانگ و به ظهور و پیدایش و کثرت رسیدن محتوای کیهان یا جهان در اولین و پائین ترین مرتبه و درجه تکاملی ) و دیگری نهایت کمال اشرف ( آخرین زندگی دنیوی قبل از وقوع آخرین مه بانگ ) به سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفرینش اولیه و بنیادین و یا آغازین با کمیت و کیفیت بهشت برین . در همین زمینه، طلائی ترین ایده درخشان بودا این بوده است که گردش چرخه تولد و مرگ را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته و شرح و توضیح و توجیه و تبیین آنرا از راه گردش حلول روان یا تناسخ قاطعانه رد نموده است ، اما پیشنهاد وی برای پیاده شدن از این چرخه قبل از موعد مقرر و از پیش تعیین شده و رسیدن به حالت نیروانا یعنی آرامش و سعادت کامل ( برای رها نمودن هندوان از جبرگرایی و باور به تقدیر از پیش تعیین شده ) تحت عنوان " مسیر هشت راهه " یا طناب و یا رَسَن هشت رشته ای ( acht fache Phad با تلفظ آخت فاخه فاد به زبان آلمانی ) خیالی محسوب می شود و یک ایده حقیقی نمی باشد. زیرا پیاده شدن از گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ در عمل مطلقا محال و غیر ممکن می باشد و فقط در خیال و وهم می توان خودرا از جباریت آن رها و رستگار تصور نمود. خردمندان گم نام و آفرینندگان اولیه گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ و دو سمبل کوچکتر روی آنها با نام های چلیپا و سواستیکا که در پشت پرده ظاهر خود دارای راز ها و معانی ژرف خاص و ویژه خویش می باشند، و کلیه پیشنیان ایرانی و هندو و باور مند به آن آثار سنگی بجای مانده ، به نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و بر اثر آن وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی علم و آگاهی نداشته اند که بتوانند آن ایده های حقیقی و روشن و درخشان را به زبان و روش علمی شرح دهند و در عصر خردمندان اولیه حتا خط هم وجود نداشته است که بتوانند نتیجه شهودات و دانش حضوری خود را بصورت متن برای آیندگان به ارث باقی بگذارند.
در پایان شاید مفید باشد که بجای ستایش و پرستش برهمن و برهمان ( مفرد و جمع ) و جلوه ها و تجلیات سه گانه آن یعنی کریشنا و ویشنو و شیوا هندوان و بودائیان و یَهوَه آقا و سرور آسمانی قوم یهود و اهورامزدای قوم پارس و پدر آسمانی و آقا و سرور اقوام مسیحی و جلوه ها یا تجلیات سه گانه آن در قالب سمبل تثلیث مذکر به شکل " پدر - پسر - روح مقدس منهای تثلیث موئنث به شکل " مادر - دختر - روح مقدسه و منهای تثلیث خنثا و کودکانه به شکل " دخترک - پسرک - روحک مقدس ( قبل از رسیدن به بلوغ جنسی ) و اله و اِلی اقوام آرامی و الله اقوام مسلمان به این بینش و باور نوین عادت کنیم که : خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر یا انسان انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه . همچنین شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
و خداوند متعال مارا برای طاعت و بندگی و یا به لسان قرآن الا یعبدون نیافریده است بلکه با اهدافی بسیار برتر و والاتر و اعلا تر و در این زمینه از همه مهمتر اینکه خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازپرسی و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. به کوری چشمان و کری گوشان سر و دل اهریمن یا ابلیس و یا شیطان آئینی و دینی که درست مانند خدای آئینی و دینی فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل محدود و ناقص انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد و در خارج از ذهن و خاطره انسان آئینی و دینی و مذهبی هیچگونه موجودیت و مصداق بیرونی ندارد. در عوض خدای حقیقی از دیدگاه علم و فلسفه و عرفان علمی واقعیت عینی و محض و مطلق و بیکران است در قالب گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار و در محتوای هرکدام از آنها از ابعاد فراوان و بیکران خویش سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی یا به بیانی دیگر عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه را بطور مطلقا یکسان و برابر آفریده است.
شاید خوانندگان گرامی پس از مطالعه این کامنت کوتاه یا پیامک این سوال را پیش خود طرح نمایند : چرا مه بانگ ها هفتگانه می باشند و یا به بیانی دیگر چرا هرکدام از حلقه اصلی و فراوان این زنجیره دایره وار هرکدام از هفت حلقه دایره وار کوچکتر ( هرکدام باندازه یک هفتم ( ۱/۷ ) حلقه های اصلی آفریده شده اند ؟
پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت به این سوال نه در کتاب دینی قوم یهود یعنی تورا ( تورات ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه قدیم و نه در وِداهای چهارگانه و اُپانی شاد های چندگانه هندوان و بودائیان و نه در هوسِتا یا آو سِتا و یا اوستای ایرانیان و نه در ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) مسیحیان بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه نو یا جدید و نه در بی بِل یا بای بِل مسیحیان یعنی دو عهد یا وصیت نامه قدیم و جدید روی هم در یک جلد و نه در قرآن ( کُران ) مسلمانان یافت نمی شود بلکه در پشت پرده ظاهر رسم هفت سین ایرانیان و آنهم به شکل مراسم چیدن سفره هفت سین بهنگام بر پائی جشن مهرگان میترائیان اولیه در عصر غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار ( و نه میترائیان ثانویه در عهد رومیان و نه مراسم چیدن سفره هفت سین بهنگام بر پائی جشن نوروز پیشدادیان و کیانیان ) و در پشت پرده ظاهر خطوط دایره وار هفتگانه روی سطوح بیرون و درون جام جهان نمای میترائیان و نه جام جم و جام کَی پادشاهان پیشدادی و کیانی مندرج در شاهنامه و در پشت پرده ظاهر دو واژه و عبارت مندرج در اوستا به شکل های خویدوده و آژی ده اکه.
نتیجه کلی اینکه در میدان های کلی خود شناسی و خدا شناسی ، انسان هنوز در مقدمه راه قرار دارد و بسر می برد و نه در وسط یا میانه راه و یا در مقاطع پایانی راه.
سال ها دل از من طلب جام جهان نما می کرد / وانچه خود داشت تمنای آن ز بیگانه میکرد.
مشکل پیروان امروز حافظ ملقب به لسان غیب و بجای جبرئیل در یافت کننده پیام از عالم غیب و امر و ملکوت توسط هاتف غیبی و دارنده شاخ شمشاد این است که حافظ به آنان نگفته است که محتوای دل خویش و محتوای جام جهان نمای جم که گویا یکسان بوده اند، چه بوده است ؟

Zarvan و Zurvan و Sarwan :
زَر وان ؛ زور وان ؛ سر وان.
وان یعنی منشاء یا منبع و یا چشمه . زر وان یعنی منبع یا چشمه روشنایی ( طلائی رنگ ) و زور وان به معنای منبع یا چشمه زور یا نیرو و سَر وان به معنای سر چشمه.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر کلمه zaman در اوستا موجود باشد به معنای زمان بیکران نبوده است بلکه با تلفظ به شکل زامان به معنای زایشگر یا آفریننده بیکران ما. و ضمیر اول شخص جمع یعنی ما تنها اشاره به افراد انسانی نداشته است بلکه به کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه خورشیدی و ستارگان، یعنی آفریدگار کائنات.
ما ایرانیان امروز و آینده تا از دست زنجیر های سنگین و اسارت بار ستایش و پرستش ایزدان و دیوان و خدایان و بعد از آن ستایش و پرستش اهورامزدا و بعد از آن خدای لفظی یا کلمه ای و یا واژه ای یگانه و واحد و احد ادیان به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، رها نشویم ، نمی توانیم ایده های حقیقی و طلائی و منور و درخشان در سرزمین خودرا در اعصار دور دست تاریخ دوباره کشف و به رنسانس یا تولد دوباره آنها کمک کنیم.
اهورامزدا قبل از تولد زرتشت توسط ایرانیان به شکل زیر تلفظ می شده است: اهو را مَزِدا .
- اَهو به معنای هو اولیه یا آغازین و در اصل و ریشه نام خدای پدر در زبان و فرهنگ قوم فارسی زبان ایلام ( عیلام ) بوده است.
- را نشانه یا علامت مفعول بی واسطه.
مَزِدا به حالت دستوری یا امری و خطاب به شنونده به معنای پاک نکن ؛ فراموش نکن بلکه به یاد داشته باش.
مَزِدی سنا در اصل و ریشه در سرزمین ایران یک روش تمرین تمرکز فکری انفرادی و دسته جمعی بوده است با هدف تقویت حافظه در جهت بخاطر سپردن کلام خردمندان و آموزگاران و پند و اندرز دهندگان و انتقال سینه به سینه آن به آیندگان در اعصار دور دست تاریخ قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی و هیروگلیف مصریان. آن روش علمی و عملی هم سنگ یا همتای یوگای خردمندان هندو بوده است. واژه یوگا در اصل و ریشه حالت جمع یوغ بوده به شکل یوغ ها و به معنای برترین یوغ در مقایسه با یوغ های آئینی بر روی گردن و دوش پیروان. پسوند سنا در اصل و ریشه به معنای تشویق شاگردان بوده که کلام آن خردمندان را بخوبی و درستی حفظ و بخاطر می سپرده اند و نه به معنای ستایش و پرستش. با پیدایش زرتشت آن روش مفید معنا و مفهوم اصلی و اولیه خود را از دست داده و از مسیر صحیح و درست منحرف گردیده و تاکنون ادامه دارد.
در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که ترجمه واژه هو مندرج در قرآن به شکل ضمیر سوم شخص مفرد یعنی او اشتباه و برای ایرانیان گذشته و حال و آینده بسی گمراه کننده بوده و هست و خواهد بود. در همین رابطه آیه قرآنی به شکل قُل هوَّ اللهُ احد به معنای : بگو او احد و واحد است، نبوده و نمی باشد بلکه معنای آن در اصل و ریشه یعنی به زبان خود پیامبر دین اسلام به شکل زیر بوده است : بگو هو و الله یکی اند. منظور اینکه این دو کلمه مترادف و معادل و هم معنا می باشند و به یک موجود یگانه و احد و واحد اطلاق می شوند. و آیه هوالاول ( والوسط ) و الآخر و هوالظاهر و الباطن به معنای او اول ( و وسط ) و آخر و او ظاهر و باطن ، نبوده بلکه هو یا الله اول ( و وسط ) و آخر و ظاهر و باطن کلیه موجودات می باشد.
لفظ یا کلمه الوسط از طرف خود من به این آیه افزوده می شود در جهت به کمال رساندن آن ، زیرا خداوند متعال و یا آفریدگار کائنات تنها اول و آخر آنها نیست بلکه اول و وسط و آخر آنها می باشد. یعنی ما در زمان گذشته با آغار سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان از خدا جدا نشده ایم طوریکه در زمان حال بریده و جدا از او باشیم و بسوی آینده و در پایان این راه و سفر بسیار طولانی در انتظار رجعت یا بازگشت ما باشد و احیانا مورد استنطاق و مؤاخذه و بازپرسی و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار دادن و محکوم و دچار و گرفتار و نمودن خیل وسیعی از ما انسان ها به زندگی جاودانه جهنمی بهمراه عذاب های شدید و هدایت پیروان موسا و زرتشت و ایسا و موسا و محمّد به بهشت و برخوردار نمودن آنها از حیات جاودانه بهشتی بهمراه پاداش های فراوان از قبیل تقدیم حوریان بهشتی به خدمت حضرات.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به در نیاورده باشد به یک نکته بسیار مهم اشاره می نمایم و آن اینکه خداوند متعال، جسم ها یا کالبد ها یا بدن ها یا تن های کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی را از خمیر مایه ساختاری زمانمکان نسبی و بیزمانی بیمکانی خویش آفریده است و ظرف نگهدارنده محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار را از مکان و بیمکانی مطلق خویش و بُعد چهارم فضای هندسی سه بُعدی آنرا از زمان و بیزمانی مطلق خویش به عنوان بزرگترین نیروی موجود در جهان ( و در جهان ها ) آفریده است و نه از عدم یا نیستی و یا چیز دیگری. چیزی که ساعت ها به ما نشان می دهند نوسانات خود زمان و بیزمانی ( نوسانگر دوقطبی لحظه حال در ابعاد پلانک ) نمی باشد بلکه تقسیم بندی قراردادی طول شبانه روز به ساعت و دقیقه و ثانیه و اجزای ثانیه.
شاید ایرانیان باستان به این حقیقت رسیده بوده باشند، اما نتوانسته اند که آنرا به روشنی و به زبان و روش علمی شرح و توضیح دهند. شاید مفید باشد بدانیم که بزرگترین کشف محمد زکریای رازی زمان و مکان مطلق بوده است که بسیار برتر از کشف الکل می باشد.

زروان دینی عرفانی و راز الود و دارای دانش بالا و ستاره بینی بود. زروان از طرفی در انسان است یعنی موقعی که انسان شک میکند تلاش و هزینه خود را تباه میکند و این همان انسان است که تولید شیطان و یا شک میکند
...
[مشاهده متن کامل]
و یا بعبارتی خود انسان شیطان را تولید و رابطه خود انسان را با خودش به شک انداخته و خراب میکند حتی رابطه انسان ها را نسب به هم شک میندازد و انرژی را تباه میکند و احساس خوب را به بد و زخم روح و روان تولید میکند و فراموش نکنیم هرمان هسه رمان ها ی ناب خود را تماما بنا به خودشناسی شرقی است و راز بودا را در سیتاردها میگوید و بنا به باور محققان بودا هم شهزااده ایرانی بود .

در نیشابور . شهرستان فیروزه روستای کوچکی وجود دارد به نام زَروند. با توجه به قدمت روستا که به دوران ساسانی بر میگردد احتمال پرستش خدای زروان وجود دارد. و همچنین احتمال وجود آتشکده آذر برزین مهر که فعلا مکان نامعلومی دارد در آن حوالی بسیار است. فقط نیاز به تحقیق متخصصان دارد.
زِروان:در زبان بلوچی یعنی جزیره
در گویش تاتی زِرواِن جمع زِرو به بچه، بچه ها گفته میشود.
به مئنی با زمان می باشد
یکی از ایزدان بسیار قدیمی در ایران باستان و پدید آورنده هرمزد و اهریمن،
آن روی که هرمزد و اهریمن به مثابه یک تقابل دوگانه از ایمان و بیم زروان به وجود می آیند، می توان بر آن بود که این بخش از اسطوره زروان، بیانگر شکل گیری مسأله فلسفی تقابلهای دوگانه به ویژه ایجاد آنها از یک مبدأ واحدست
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس