زرگری

/zargari/

معنی انگلیسی:
goldsmiths or silversmits trade

لغت نامه دهخدا

زرگری. [ زَ گ َ ] ( حامص مرکب ) شغل و عمل زرگر. صیاغت. ( فرهنگ فارسی معین ). شغل و حرفه زرگر. ( ناظم الاطباء ). صوغ. صیاغت. کار زرگر. عمل زرگر. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ) :
پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت
بی کاه و دود زردم و همواره سرف سرف.
کسائی.
تو زردهی به زائر و خورشید زر کند
چون نام زردهی نبود نام زرگری.
فرخی.
مگر فراق ترا پیشه زرگری بوده ست
که کرد دو رخ من زردفام وزراندود.
فرخی.
به روزگار خزان زرگری کند شب و روز
به روزگار بهاران کندت رنگرزی.
منوچهری.
به رغم شمس فلک زرگری چنان آموخت
که هرچه شمس فلک جمع کرد بپراکند.
سوزنی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
|| ( اِ مرکب ) دکان زرگر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- جنگ زرگری ؛ در تداول ، جنگ ظاهری. نزاع صوری برای فریفتن دیگران. ( فرهنگ فارسی معین ). جنگی ساختگی و دروغین میان دو تن فریفتن سومی را. جنگ خرفروشان. جنگ دروغین برای اغفال دیگری. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ).
- زبان زرگری ؛ زبانی است غیرمعمول که دو کس با هم قرار دهند تا چون با یکدیگر سخن گویند، دیگران نفهمند. در این زبان ، عادت بر آن است که حرفی مخصوص را در همه کلمات تبدیل بحرف دیگر ( مخصوصاً ز ) کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - شغل و عمل زرگر صیاغت . یا جنگ زرگری جنگ ظاهری نزاع صوری ( برای فریفتن دیگران ) . یا زبان زرگری زبانی است غیر معمول که دو کس با هم قرار دارند تا چون با یکدیگر سخن گویند دیگران نفهمند درین زبان عادت برین است که حرفی مخصوص را در همه کلمات تبدیل به حرفی دیگر ( مخصوصا [[ ز ]] ) کنند .

فرهنگ عمید

شغل و عمل زرگر.

گویش مازنی

/zargeri/ زبان زرگری نوعی زبان قراردادی است که در ناحیه ی استرآباد و مازندران رواج داشته و دارد و امروز جنبه ی سرگرمی پیدا کرده استدر زبان زرگری، بعد از یک حرف و یک صدا(حرکت) حرفز z آورده می شوداگر یک حرف و یک صدا، یک هجای کامل نشود، بعد از تلفظ یک حرف و یک صدا حرفز zمی آید و سپس یک یا دو حرف ساکن دیگر را جهت تکمیل هجا در آخر آن قرار دهند، مانند: گفتم goftam گ زفاف ت زمگز فتزم gozoftazamزرگری دارای قوائد دیگری نیز می باشدبه موازات زبان زرگری با حروف دیگر فارسی نظیرس و ش نیز می توان به روش و شکل دیگری موسوم به سرگری و شرگری صحبت نمود

پیشنهاد کاربران

مکانیکه در ان طلا میفروشند
کسی که با طلا و نقره اشیاع و جواهرات می سازند
طلاسازی
یعنی رنگ کننده
معنی زرگری یعنی طلا فروشی
مه زن بازا توزو فزارا زار میزیه کزونه زم
جایی که در ان طلا میسازند
زرگری : طلا سازی
معنی کلمه زرگر : سازنده ی طلا
زرگری یعنی محل یا جایی که
طلا را در انجا می سازند

جایی که در آن طلا میسازند
یعنی کار کردن با زر
ساختن زر
مترادف زرگری می شود طلا فروشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس