زندان

/zendAn/

مترادف زندان: اسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندیخانه، توقیفگاه، حبس، دوستاق، دوستاق خانه، سجن، سلول، سیاهچال، محبس، هلفدونی

معنی انگلیسی:
imprisonment, jail, lockup, prison, bastile, bastille, gaol, hold, penitentiary, calaboose, cooler, hoosgow, jug, pen, slammer, clink, quod

لغت نامه دهخدا

زندان. [ زِ ] ( اِ ) بندیخانه. ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). محبس. بندیخانه. قیدخانه. حبس. سجن. ( ناظم الاطباء ). جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند. بندیخانه. محبس. قیدخانه. ( فرهنگ فارسی معین ). این کلمه در فرهنگستان ایران بجای محبس پذیرفته شده است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود. پهلوی «زیندان » ، ارمنی «زندن » ، استی «زیندون » ... محبس ، جایی که گناهکاران را در آنجا توقیف کنند. بندی خانه. سجن. ( حاشیه برهان چ معین ). دوستاخ. دوستاق خانه. بند. حصیر. محبس. سجن. دوستاق. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
ور ایدون که کژی بود رای تو
همان بند و زندان بود جای تو.
فردوسی.
دگرآنکه گفتی ز زندان و بند
که آمد ز ما بر کسی بر گزند.
فردوسی.
چنین گفت کاین نوذر تاجدار
به زندان و مردان من کشته خوار.
فردوسی.
به زندان بکشتندشان بی گناه
بدانگه که برگشته شد بخت شاه.
فردوسی.
یک روز سبک خیزد شاد و خوش و خندان
پیش آید و بردارد مهر از در زندان.
منوچهری.
از باغ به زندان برم و دیر بیایم
چون آمدمی نزد شما دیر نپایم.
منوچهری.
چون در نگرد باز به زندانی و زندان
صد شمع و چراغ اوفتدش بر لب و دندان.
منوچهری.
روا نبود به زندان و بند بسته تنم
اگر نه زلفک مشکین او بدی جَلویز.
طاهر ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
و امیر فرمود تا زندانهای غزنی و آن نواحی و قلاع عرض کنند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273 ). کسری تنگدل شد، بفرمود زندان بوزرجمهر بگشادند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 340 ). زندان و خواری و درویشی و مرگ بر وی خوشتر. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 608 ).
زندان تو است این اگرت باغست
بستان نشناسی همی از زندان.
ناصرخسرو.
گرچه زندان سلیمان نبی بوده ست
نیست زندان بل باغیست مرا یمگان.
ناصرخسرو.
بل به زندان در شو خوش بنشین زیرا
صحبت نادان صد ره بتر از زندان.
ناصرخسرو.
و رسم چنان بود که هر روز حاکم زندان ، ایشان را به صحرا بردی تا یک پشته هیزم بیاورندی. ( قصص الانبیاء ص 179 ).
قیری که بزد چرخ مرا پنهان زد
زد چرخ مرا لیک در زندان زد
در زندان شیر شرزه را بتوان زد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بندیخانه، جای محکومان وتبهکاران
( اسم ) جایی که متهمان و محکومان را نگاه میدارند بندی خانه محبس قید خانه . یا زندان خاموشان گور قبر . یا زندان سکندر ( اسکندر ) ۱ - شهر یزد . ۲ - ظلمات .

فرهنگ معین

(زِ ) [ په . ] (اِ. ) جایی برای نگهداری گناهکاران .

فرهنگ عمید

جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگه می دارند، محبس، بندیخانه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زندان، محلی است برای مجازات و بازداشتن مجرم یا متهم از تصرف در برخی امور خویش و ایجاد محدودیت برای او. از منظر قرآن دارای فلسفه ها و انگیزه های معقول می تواند باشد و از این منظر زندان مورد تأیید قرآن می باشد.
«زندان یکی از انواع «تعزیرات و امور بازدارنده از تخلفات است، به علاوه گاه برای جلوگیری از فرار یا تحت فشار قرار دادن بدهکاران برای ادای دیون، چاره ای جز بازداشت و زندانی کردن آن ها نیست». «زندان در معنای عام، کلمه محلی است که در آن جا متهمان یا محکومان کیفری با قرار یا حکم کتبی مقامات صلاحیت دار قانونی موقتاً یا برای مدت معین و یا به طور دائم نگهداری می شود».
اقسام زندان ها
یش تر زندان ها در طول تاریخ، ظالمانه و به صورت ابزاری در دست افراد خودکامه، کینه توز و انتقام جو برای رسیدن به مقاصد نامشروع بوده است؛ ولی این مانع از فلسفه واقعی زندان و آثار مثبت آن در اصلاح افراد متخلف و مبارزه با فساد اجتماعی نیست. این سلب آزادی، یک اهرم سنگین برای فشار روی افراد زندانی است تا یکی از اهداف و فلسفه های ده گانه زیر تحقق یابد:زندان ایزایی و مجازاتی: این نوع زندان معمولاً برای کسانی است که مرتکب خلافی شده اند، آزادی آن ها را سلب می کنند تا متوجه زشتی اعمال خود بشوند و در آینده از تکرار چنان اعمالی خودداری کنند، دیگران عبرت گیرند....زندان اصلاحی: این نوع زندان در مورد کسانی است که به عادت بدی گرفتارند؛ مانند معتادان به مواد مخدر.زندان احتیاطی: این نوع زندانی، در مقابل حادثه مهمی (مانند قتل نفس و...) برای مدت موقت صورت می گیرد.زندان تأدیبی: این نوع زندان بیش تر در مورد کودکانی است که جنبه تأدیبی و تربیتی را به همراه دارد.زندان سیاسی: معمولاً زندانی سیاسی به کسانی می گویند که فعالیت های سیاسی آن ها مخالف مصالح جامعه و نظام موجود است. زندان استحقاقی: منظور از استحقاق در این جا گرفتن حق است. همانند بدهکاری که از ادای دین خودداری می کند.زندان حفاظتی: معمولاً در انقلاب ها و طوفان های اجتماعی و هیجان احساسات عمومی مصداق هایی پیدا می کند.
انگیزه های نامعقول از زندان
درباره انگیزه های نامعقول و نامیمون از زندان به موارد زیر اشاره می شود:۱. زندان انتقامی؛۲. زندان برای درهم شکستن مقاومت ها؛۳. زندان به منظور از بین بردن رابطه رهبری؛۴. زندان برای رفع مزاحمت؛۵. زندان به خاطر پاکی!
زندان از دیدگاه قرآن
...

دانشنامه عمومی

زِندان، در فارسی افغانستان بندی خانه[ ۲] یا نِدامَتگاه مکانی است که اشخاص از نظر فیزیکی، محدود و توقیف و معمولاً از آزادی های شخصی محروم می شوند. زندان ها به طور قراردادی، سازمان هایی هستند که بخشی از نظام دادگستری یک کشور محسوب می شوند و به منظور اجرای کیفر حبس، به عنوان یک مجازات قانونی که به صورت حکم از سوی دادگاه صادر شده است، به دلیل ارتکاب جرم بکار می روند.
به کسی که در زندان خدمت می کند و وظیفهٔ حفاظت از زندانیان را بر عهده دارد، زندانبان و به کسانی که در زندان محبوس هستند زندانی می گویند. گاهی واژه زندانبان به تمام افرادی که در زندان یا سازمان زندان ها کار می کنند گفته می شود.
زندان های بزرگ به بخش هایی تقسیم می شوند که هر بخش، یک بند نام دارد. در زندان های بزرگ قسمت هایی مانند اندرزگاه، سالن، هواخوری، سلول انفرادی، و بهداری نیز وجود دارد.
زندان در لغت نامه دهخدا: زندان جایی است که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند. این کلمه در فرهنگستان زبان و ادب فارسی به جای حبس پذیرفته شده است. در زبان پهلوی «زیندان»، ارمنی «زندن»، اوسِتی «زیندون» … محبس، جایی که گناهکاران را در آنجا توقیف کنند. بندی خانه. سجن. دوستاخ. دوستاق خانه. بند. حصیر. محبس. سجن. دوستاق. این واژه در فرهنگ عمید به معنای بندیخانه، محبس خانه و قیدخانه، جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگهداری می کنند و محبس است.
در بیان عامیانه در خیلی از کشورها، واژه زندان به عنوان یک مترادف برای بازداشتگاه یا به فارسی افغانستان نظارت خانه نیز بکار می رود. در حالی که از نظر قانونی این واژه ها به دو نهاد مختلف اختصاص دارند. بازداشتگاه ها محل نگهداری اشخاص متهم است که در بازداشت موقت هستند و در انتظار محاکمه اند یا هنوز حکم قطعی به آن ها ابلاغ نشده است، که چند روز یا چند ماه آنجا در حبس هستند. در صورتی که زندان ها میزبان اشخاص مجرم است که دارای حکم قطعی می باشند و چند ماه یا چند سال آنجا در حبس هستند.
در آیین نامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور ( مصوب ۱۳۸۴/۹/۲۰ ) در تعریف زندان آمده است:
زندان محلی است که در آن محکومانی که حکم آنان قطعی شده است با معرفی مقامات قضایی صلاحیت دار قضایی و قانونی برای مدت معین یا به طور دایم به منظور تحمل کیفر، با هدف حرفه آموزی، بازپروری و بازسازگاری نگهداری می شوند.
عکس زندانعکس زندانعکس زندانعکس زندان

زندان (فیلم ۱۹۲۹). زندان ( انگلیسی: The Hoose - Gow ) یک فیلم کوتاه صامت آمریکایی به کارگردانی جیمز پروت است که در سال ۱۹۲۹ منتشر شد.
استن لورل
اولیور هاردی
دیک ساترلند
جیمز فینلیسون
تاینی سندفورد
چارلی هال
لیو ویلیس
الینور وندرویر
سام لافکین
لئو سولکای
ادی دان
چت براندنبورگ
اد براندنبورگ
بالدوین کوک
• تاینی وارد
عکس زندان (فیلم ۱۹۲۹)

زندان (فیلم ۱۹۴۹). زندان ( سوئدی: Fängelse ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی اینگمار برگمان است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد.
عکس زندان (فیلم ۱۹۴۹)

زندان (فیلم ۱۹۸۸). زندان ( انگلیسی: Prison ) فیلمی در ژانر ترسناک به کارگردانی رنی هارلین است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ویگو مورتنسن، چلسی فیلد، لین اسمیت، تام اورت، و تام لیستر جونیور اشاره کرد.
عکس زندان (فیلم ۱۹۸۸)

زندان (فیلم ۱۹۸۹). «زندان» ( انگلیسی: Lock Up ) یک فیلم آمریکایی در سبک مهیج به کارگردانی جان فلین است که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد.
فرانک لئون ( سیلوستر استالونه ) که به خاطر جرمی نسبتاً جزئی به زندان افتاده در حال نزدیک شدن به پایان دوره محکومیت خود است اما درست چند روز به آزادی او مانده…
• سیلوستر استالونه
دونالد ساترلند
جان آموس
فرانک مک ری
تام سایزمور
لری رومانو
دنی ترخو
• دارلن فلوگل
عکس زندان (فیلم ۱۹۸۹)

زندان (فیلم ۲۰۰۹). زندان ( به انگلیسی: Jail ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۰۹ و به کارگردانی مادور باندارکار است. در این فیلم بازیگرانی همچون نیل نیتین موکش، موگدا گودسه، مانوج باجپایی، آریا بابار، راهول سینگ، سایالی بگت، کاویری جها و آتول کولکارنی ایفای نقش کرده اند.
عکس زندان (فیلم ۲۰۰۹)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

زندان (prison)
مکان نگهداری متّهمان و محکومان به دلیل سرپیچی از قوانین یا ارتکاب جرم. در اکثر موارد، هدف از زندانی کردن محکومان، علاوه بر مجازات، بازپروری و بازدارندگی آنان نیز عنوان می شود. مرتکبانِ جرایم شدید چه بسا به حبس ابد (یا حتی، در برخی از کشورها و برخی ایالت های امریکا، به مرگ) محکوم شوند.

جدول کلمات

لگ

مترادف ها

tolbooth (اسم)
تالار، زندان، گیشه دریافت عوارض راه، نواقل

jail (اسم)
حبس، زندان، محبس

coop (اسم)
قفس، زندان، مرغدان، اغل گوسفند

grate (اسم)
زندان، رنده، میله های اهنی، شبکه، بخاری پنجره ای، بخاری تو دیواری، قفس اهنی، صدای تصادم

prison (اسم)
حبس، زندان، محبس

bridewell (اسم)
زندان، تادیب گاه، دار التادیب

dungeon (اسم)
زندان، محبس، سیاه چال، مزبله دان

gaol (اسم)
زندان، محبس

quod (اسم)
زندان

house of correction (اسم)
زندان، دار التادیب

calaboose (اسم)
حبس، زندان، محبس

hothouse (اسم)
زندان، گلخانه، گرمخانه

presidio (اسم)
دژ، زندان، پادگان، پادگان مجزا

pokey (اسم)
کهنه، زندان

tollbooth (اسم)
تالار، زندان، گیشه دریافت عوارض راه، نواقل

فارسی به عربی

سجن , مستدفا استنباتی , مشبک

پیشنهاد کاربران

نواخانه . . .
تنها جائی اگه اشتباه کردی بیرونت نمیکنند؛ زندان است.
واژه زندان
معادل ابجد 112
تعداد حروف 5
تلفظ zendān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: z ( i ) ndān]
مختصات ( زِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی zendAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ لغت معین
جایی که شخص در آزاد نیست و آزادی ندارد و محصور و محدود است.
free hotel ( n. ) ( also free home, free motel ) [i. e. one pays nothing for one’s accommodation]
( US ) a prison
home of rest ( n. )
a prison
Irishman’s theatre ( n. )
( UK und. ) a prison
غار غم . [ رِ غ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زندان و بندخانه و گور و قبر گناهکاران باشد. ( برهان ) . زندان . بندخانه . محبس .
مرگ حق است. کسانی که در زندان کشته می شوند پاک میشوند
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=o7Q1BD0ixaY
نواخانه. [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ] ( اِ مرکب ) زندان. ( غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . بندی خانه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . محبس. ( انجمن آرا ) :
ببوسی گرت عقل و تدبیر هست
ملکزاده را در نواخانه دست.
سعدی ( انجمن آرا ) .
زندان همان سیاهچال است.
ریخت اولیه کلمه از سو نا دان بوده جایی که نور ندارد سو همان نور است و نه دان پسوند است و متضاد دان است مثل قلمدان و قلم ندان
سونَدان به شکل زوندان و زندان در آمده است
دوساق، دوساق خانه، حبس خانه
لهجه و گویش تهرانی
زندان

زندان وحشت آفرین 2500 ساله مربوط به دوران هخامنشیان است که به نام غار قلعه جوق شهرت دارد. در باور اسطوره ای مردم این منطقه محل زندگی مار چهل دم است.
http://www. negahmedia. ir/media/show_video/50993
اسیرخانه ، اسارتگاه
زندان واژه ای پارسی هست.
زندان = زین دان
"زین" به معنای کشیک و پایش است و "دان" هم پسوند جای و مخزن است. پس زندان جایی است که در آن کشیک داده می شود.
در زبان عامیانه و خودمانی به زندان ، واژه "هُلُفدونی" هم میگن. و در انگلیسی هم معادلش را داریم؛nick
nick" is a slang for prison "
ندامتگاه، اسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندیخانه، توقیفگاه، حبس، دوستاق، دوستاق خانه، سجن، سلول، سیاهچال، محبس، هلفدونی، نواخانه
زندان : تحریف شده ی زنده دان به معنای محل نگهداری افراد اسیری بوده که پس از جنگ زنده مانده اند.
هلفدونی
مرگ تدریجی
بدتر از مرگ
هلفدونی. ندامتگاه. محبس. نواخانه
محبس
ندامتگاه
فقط اینو بدون که جای بدیه
نواخانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس