زهی

/zehi/

مترادف زهی: آفرین، احسنت، اینت

معنی انگلیسی:
well done, what a great, well done!

لغت نامه دهخدا

زهی.[ زِ ] ( صوت ) ادات تحسین. آفرین. احسنت. خهی. ( فرهنگ فارسی معین ). کلمه تحسین است. ( غیاث ). کلمه تحسین و آفرین است مانند خهی. ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ). و این هم مرکب است از زه ای چنانچه خهی از خه ای. ( شرفنامه منیری ). کلمه تحسین یعنی خهی و چه خوش است و چه خوب. ( ناظم الاطباء ). خهی. احسنت. خوشا. چه بسیار خوب. آفرین بر. حبذا. چه بسیار نیکو. چه بسیاردر خوبی... ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
زهی ز هر ادبی یافته تمام نصیب
زهی ز هر هنری بهره ای گرفته تمام.
فرخی.
زهی خسروی کز همه خسروان
به مردی ترا نیست همتا و یار.
فرخی.
زهی موفق و منصور شاه بی همتا
زهی مظفر و مشهور خسرو والا
زهی جهان سعادت بتو فزوده خطر
زهی سپهر جلالت بتو گرفته ضیا...
زهی سخای مصور به روز بزم و نشاط
زهی قضای مجسم به روز رزم و وغا.
مسعودسعد ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
ز احداث فسق تو مر این و آن را
زهی نان پخته زهی گاو زاده.
سوزنی ( یادداشت ایضاً ).
مقام دولت و اقبال را مقیم توئی
زهی رفیع مقام و خهی شریف مقیم.
سوزنی ( یادداشت ایضاً ).
زهی کهی و خهی چشمه ای که اندر وی
قرار گیرد مار شکنج و ماهی شیم.
سوزنی ( یادداشت ایضاً ).
زهی هم تو هم عشق تو آب و آتش
که خود در شما آب و سنگی نبینم.
خاقانی.
اگر به کوه رسیدی روایت سخنش
زهی رشید جواب آمدی بجای صدا.
خاقانی.
می رنگین زهی طاوس بی مار
لب شیرین زهی خرمای بی خار.
نظامی.
زهی قدرت که در حیرت فزودن
چنین ترتیب ها داند نمودن.
نظامی.
احسنت و زهی امیدواری
به زین نبود تمام کاری.
نظامی.
زهی دارنده اورنگ شاهی
حوالتگاه تأیید الهی.
نظامی.
تو آن وزیری کانصاف پادشاه جهان
به حکم تست منور، زهی ستوده وزیر.
؟ ( از لباب الالباب ، از فرهنگ فارسی معین ).
در جهان این مدح و شاباش و زهی
ز اختیار است و حفاظ و آگهی.
مولوی.
درهوای آنکه گویندت زهی
بسته ای بر گردن جانت زهی.
مولوی.
زهی دین و دانش زهی عدل و داد
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تحسین به معنی خوشا، به به، چه خوب، چه خوش، آفرین
( صفت ) آلت موسیقی که دارای وتر باشد ذات الاوتار .
موضعی است به حجاز

فرهنگ معین

(زِ ) (شب جم . ) ۱ - از ادات تحسین به معنای آفرین ! ۲ - از ادات تأسف به معنای افسوس !
( ~. ) (ص نسب . ) ۱ - حیوان آماده برای آبستن شدن . ۲ - حیوان نو زاییده .
( ~. ) (ص نسب . ) هر سازی که دارای زه باشد.

فرهنگ عمید

ویژگی هر آلت موسیقی دارای زه، زه دار.
۱. باردار، آبستن.
۲. حیوان آماده برای آبستن شدن.
۳. مادیان تازه زاییده.
کلمۀ تحسین، خوشا، به به، چه خوب، چه خوش، آفرین، خهی: زهی خجسته زمانی که یار بازآید / به کام غم زدگان غم گسار بازآید (حافظ: ۴۷۸ ).

جدول کلمات

خوشا , آفرین

مترادف ها

string (صفت)
چسبناک، ریشه ای، نخ مانند، زهی

huzzah! (صوت)
افرین، مرحبا، زهی

فارسی به عربی

خیط

پیشنهاد کاربران

در هوای آنکه گویندت زهی ( احسنت، آفرین ) / بسته ای در گردن جانت زهی ( ریسمان، طناب ) . مثنوی، داستان دقوقی
این آدات تحسین با تخفیف کلمه بعدی به توصیف و تمجید می پردازد، نمونه: چه چهره ای، زهی ماه.
یعنی چقدر زیبایی، ماه چه باشد در مقابل تو
البته در ادبیات قرن هشت به بعد بیشتر از جنبه تحسین به کار گرفته شده
خوشا، چه زیباست: )
شگفتا
در انتهای نام خانوادگی برخی اقوام در بلوچستان پسوند زهی بکار میرود ، اما نکته قابل توجه در این است که تلفظ و معنی یکسانی باهم ندارند
بعنوان مثال :
عمرزهی ( که در آن حرف ز به کسره تلفظ میشود )
سردارزهی ( اما در اینجا حرف ز به فتحه تلفظ میشود )
...
[مشاهده متن کامل]

کرم زهی ( به مانند سردار زهی حرف ز به فتحه تلفظ میشود )
دورا زهی ( به مانند طایفه عمرزهی حرف ز به کسره تلفظ میشود )

هنگام اظهار خشنودی یا شگفتی از چیزی یا تشویق و تحسین کسی گفته می شود ، خوشا ، آفرین ، شگفتا ☀️☀️
دربلوچی به معنی پسوندزاده است که درپایان اسم اکثرطوایف بلوچ می آید.
حسن زهی ( حسن زاده )
حسین زهی ( حسین زاده )
محمود زهی ( محمود زاده )

زهی سودا : چه بسیار فایده

بپرس