سالم کشمیری

لغت نامه دهخدا

سالم کشمیری. [ ل ِ م ِ ک ِ] ( اِخ ) اسم او ملالطف اﷲ ولد سیدمیرعلی از سادات کشمیر است. جوان با ادب آرامی است. در ظاهر و باطن مرغوب و محبوب القلوب. از شوق زیارت عتبات عالیات بی آرام شده چون راه بعلت افاغنه مسدود بود بجهان آباد رفته از آنجا به بندر شوره آمده ، مدت سه چهار ماه بود تا موسم شد به بندرعباس آمده از آنجا بشیراز آمده مدتی با موزونان آن ولایت صحبت داشته ، از آنجا به اصفهان آمده در خدمت علامه ملامحمدباقر خراسانی پاره ای از مسائل دینی مباحثه نمود. روانه عتبات عالیات شده ، بعد از مراجعت وزیر کرمانشاهان که از سادات گلستانه اصفهان است او را نگاه داشته از آنجا روانه همدان شده و از آنجا بقم رفته و پاره ای در قم باحضرت موزونان آنجا صحبت داشته ؛ باز به اصفهان بعد از مدت دیگر به رفاقت آفتاب مشرق مردمی میرنجات روانه مشهد مقدس شده از آنجا بهرات رفته با خدام میرزا سعدالدین محمد صحبتها داشته از آنجا باز به مشهد آمده ، دیدن مازندران بر سرش افتاده در آن اثنا میرزا محسن متخلص به تأثیربمشهد وارد شده اراده مازندران را داشت از راه استرآباد روانه مازندران شده چندگاه بخدمت عالیحضرت میرزا رحیم وزیر آنجا بسر برد. باز به اصفهان آمده. الحال سنه 1081 هَ. ق. در آنجاست و همه عزیزان از صحبت او محظوظند. سالم تخلص دارد شعرش این است. شعر:
زین تغافلها که ما و یار با هم کرده ایم
خویشتن را بی سبب رسوای عالم کرده ایم
بی تو در فصل بهاران خون رنگ لاله ریخت
ما بهر سویی نظر با چشم پرنم کرده ایم
هر دو یکسانیم اکنون پیش آن بیدادگر
ما و غیراز بسکه سالم غیبت هم کرده ایم.
زاحسان میشود صاحب کرم را دولت افزونتر
بلی هر چاه را آب از کشیدن بیش میگردد
مایل شدن بغیر نه نقص جمال تست
چون مهر و مه ظهور تو هر جا کمال تست.
به طریقی که سخندان بسخن دارد میل
بیش از آن است سخن هم بسخندان محتاج.
( تذکره نصرآبادی بخش 3 ص 450 ).

فرهنگ فارسی

اسم او ملالطف الله ولد سید میر علی از سادات کشمیر است

پیشنهاد کاربران

بپرس