سالو

لغت نامه دهخدا

سالو. ( اِ ) جامه سفید و تنگ لایق دستار. ( آنندراج ). پارچه ای که از آن دستارو لباس زنانه درست میشد. ( فرهنگ نظام ) :
ز عقدهای سپیچ بهاری و سالو
عمودها همه افراشتند در کر و فر.
نظام قاری.
کجا چو شمسی و سالوی و ساغری گردند
سر آید ارچه مه و مهر و آسمان آری.
نظام قاری.
سالو و ساغر اگر زانکه بعقدت نرسد
گله از گردش دور قمری نتوان کرد.
نظام قاری.
سالها باید که چون قاری کسی در البسه
گاه از سالو سخن گوید گهی از گلفتن.
نظام قاری.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جامه سفید و تنک که از آن دستار و لباس زنانه درست میکردند .

فرهنگ معین

(اِ. ) جامة سفید و تنگ که از آن دستار و لباس زنانه درست می کردند.

فرهنگ عمید

پارچۀ سفید و نازکی بوده که از آن دستار و جامۀ زنانه می دوخته اند.

دانشنامه عمومی

با سالو ( ایتالیا ) ، اشتباه نشود.
سالو شهری ساحلی در ناحیهٔ بایش کمپ در استان تاراگنای کاتالونیا است.
عکس سالوعکس سالوعکس سالوعکس سالو

سالو (ایتالیا). سالو ( به ایتالیایی: Salò ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان برشا واقع شده است. [ ۲]
سالو ۲۹ کیلومترمربع مساحت و ۱۰٬۶۴۰ نفر جمعیت دارد و ۶۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس سالو (ایتالیا)عکس سالو (ایتالیا)عکس سالو (ایتالیا)عکس سالو (ایتالیا)

سالو (غذا). سالو یا اِسلانینا ( روسی و اوکراینی: сало، مجاری: szalonna, لهستانی: słonina, رومانیایی: slănină، چکی و اسلواکی: slanina، بلغاری، صربی و کرواتی: сланина و لیتوانیایی: lašiniai ) چربی پشت کمر یا زیر شکم خوک در اروپای شرقی است که معمولاً با نمک خشک یا آب نمک پرورده می شود. انواع اسلاوی شرقی، مجاری و رومانیایی گاهی با پاپریکا یا چاشنی های دیگر پرورده و نوع اسلاوی جنوبی و غربی اغلب دودی می شود. معادل سالا در دیگر نقاط دنیا چربی خوک و بیکن یا پی گوسفند سرخ شده در خاورمیانه و آسیای مرکزی است.
عکس سالو (غذا)عکس سالو (غذا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس