سخت گیری

/saxtgiri/

معنی انگلیسی:
severity, rigour, harsh treatment, exactingness, austerity, clampdown, fastidiousness, pertinacity, rigidity, rigor, rigour, severity, sternness, stiffness, strictness, stringency, toughness

لغت نامه دهخدا

سخت گیری. [ س َ ] ( حامص مرکب ) سختی. دقت. زبردستی. ( ناظم الاطباء ). تشدید. مقابل خوارکاری. ( یادداشت مؤلف ) :
سخت گیری مکن که خاک درشت
چون تو صد را ز بهر نانی کشت.
نظامی.

فرهنگ فارسی

سختی و دقت و زبردستی تشدید
حالت و کیفیت سختگیر .

مترادف ها

austerity (اسم)
پرهیز، ریاضت، سخت گیری، تروشرویی، سادگی زیاد از حد، عبوسی

rigor (اسم)
تندی، سختی، خشونت، سخت گیری، ظلم، دقت زیاد

severity (اسم)
دقت، شدت، سختی، خشکی، خشونت، سخت گیری، عنف

astringency (اسم)
سخت گیری

crackdown (اسم)
سخت گیری، تادیب

rigidity (اسم)
سختی، سخت گیری، استحکام، سفتی، عدم تراضی

stringency (اسم)
شدت، سخت گیری، کسادی، تند و تیزی

فارسی به عربی

ضریبة , فرض

پیشنهاد کاربران

معنی ضرب المثل - > به صلّابه کشیدن
رنج و عذاب دادن، سخت گیری بیش از حد.
سخت گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است
مولوی
شدت عمل
انضباطِ بیش از حد
گزندگی در رفتار
ملانقطی
عا ) بندکردن، گیردادن، مته به خشخاش گذاشتن

بپرس