سراخر

لغت نامه دهخدا

( سرآخر ) سرآخر. [ س َ خ ُ ] ( اِ مرکب ) اسب سر طویله یعنی اسبی که بر سر همه اسبان مقدم بندند. و با واو معدوله هم آمده است که سرآخور باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) :
طویله زدند آخُر انگیختند
بسرآخران بر علف ریختند.
نظامی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( سر آخر ) ۱ - اسبی که بر همه اسبان مقدم بندند اسب سر طویله . ۲ - میر آخور رئیس اصطبل .
اسب سر طویله یعنی اسبی که بر سر همه اسبان مقدم بندند .

فرهنگ معین

( سرآخر ) ( ~ . خُ ) (اِمر. ) رییس اصطبل .

گویش مازنی

( سرآخر ) /sar aaKher/ پایان – سرانجام

فارسی به عربی

( سرآخر ) أخیراً

پیشنهاد کاربران

پایان دادن به یک چیز مثل یک رفاقت
برای مثال جمله: چرا رفیقت رو دادی سراخر
به معنی این میباشد که چرا رفیقت را فروختی و رهاش کردی

بپرس