سرانجام

/saranjAm/

مترادف سرانجام: آخر، انتها، بالاخره، بالمال، عاقبت، عاقبت الامر، فرجام، مالا، نتیجه

متضاد سرانجام: آغاز

معنی انگلیسی:
conclusion, end, in the long run, culmination, ending, eventually, fate, finally, lastly, ultimately

لغت نامه دهخدا

سرانجام. [ س َ اَ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) عاقبت و آخرکار و سامان کار. ( برهان ). عاقبت و پایان کار و اینکه گویند کار سرانجام نمودند یعنی به آخر رسانیدند. ( غیاث ). خاتمه. ( مهذب الاسماء ). عاقبت کار. چون سامان و سبب هر چیز موجب آخر رسیدن و تمام شدن آن چیز است لهذا مجازاً بمعنی سامان هم آمده. ( غیاث ) ( آنندراج )( شرفنامه منیری ) ( جهانگیری ). آخرالامر :
گَواژه که هستش سرانجام جنگ
یکی خوی زشت است از او دار ننگ.
ابوشکور.
سرانجام آغازاین نامه کرد
جوان بود چون سی وسه ساله مرد.
ابوشکور.
سرانجام بختش کند خاکسار
برهنه شود آن سر تاجدار.
دقیقی.
زمین گر گشاده کند راز خویش
نماید سرانجام و آغاز خویش.
فردوسی.
ندانم سرانجام و فرجام چیست
بدین رفتن اکنون بباید گریست.
فردوسی.
نخواهد شهنشاه جز نام نیک
بهر کارها در سرانجام نیک.
فردوسی.
مکش مر مرا کت سرانجام کار
بپیچاند از خون من کردگار.
فردوسی.
سرانجام در بند زندان بمرد
کلاه مهی قیصری را سپرد.
فردوسی.
سرانجام کیخسروآید پدید
پدید آورد بندها را کلید.
فردوسی.
چو برگیری از کوه و ننهی بجای
سرانجام کوه اندرآید ز پای.
عنصری.
بسا کارا کز آغازش بود خوش
سرانجامش بود سوزنده آتش.
( ویس و رامین ).
... بتواند دانست که نیکوکاری چیست و سرانجام هر دو چون است. ( تاریخ بیهقی ).
سرانجام هم بخت شه بود چیر
درآمد سر سخت بدخواه زیر.
اسدی.
سرانجام سنگی گران از برش
فروهشت کافشاند خون از سرش.
اسدی.
از طاعت تمام شود ای پسر ترا
این جان ناتمام سرانجام کار تام.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 261 ).
به خواب اندرون است میخواره لیکن
سرانجام آگه کند روزگارش.
ناصرخسرو.
ز نوکیسه مکن هرگز درم وام
که رسوایی و جنگ آرد سرانجام.
ناصرخسرو.
خداوندا مرا معزول کردی
سرانجام همه عُمّال عزل است
به توقیع تو ایمن بودم از عزل
ندانستم که توقیع تو هزل است.
؟ ( از ترجمان البلاغه رادویانی ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پایان، عاقبت، آخر، بپایان رسانیدن
۱ - عاقبت آخر کار پایان عاقبه الامر . ۲ - سامان کار : عاقبت سر انجامی یافت .

فرهنگ معین

( ~ . اَ ) (ق مر. ) عاقبت ، پایان .

فرهنگ عمید

۱. پایان، عاقبت.
۲. (قید ) در آخر کار.
* سرانجام دادن: (مصدر متعدی ) به پایان رساندن، تمام کردن.

دانشنامه عمومی

سرانجام (ترانه). «سرانجام» ( به انگلیسی: At Last ) تک آهنگی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا اتا جیمز است که در سال ۱۹۶۰ میلادی منتشر شد.
عکس سرانجام (ترانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

اخرسر

مترادف ها

end (اسم)
حد، پا، اتمام، سر، عمد، خاتمه، منظور، مقصود، مراد، نوک، طره، راس، پایان، انتها، فرجام، ختم، سرانجام، ختام، عاقبت، آخر، غایت، انقضاء

conclusion (اسم)
انجام، اتمام، خاتمه، پایان، انعقاد، استنتاج، نتیجه، فرجام، ختم، اختتام، سرانجام، ختام، فروداشت، عاقبت

issue (اسم)
عمل، کردار، نژاد، اولاد، فرزند، سرانجام، پی امد، بر امد، نسخه، موضوع، شماره، نشریه، نتیجه بهی

upshot (اسم)
خلاصه، نتیجه، سرانجام، حاصل، اخرین شماره

eventually (قید)
سرانجام، بالاخره

finally (قید)
سرانجام، بالاخره

in the long run (قید)
سرانجام

فارسی به عربی

اخیرا , فی النهایة ، أخیراً

پیشنهاد کاربران

به عاقبت
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
احوال . سرگذشت و سرانجام. حوادث. ماجراها. کیفیات :
بشد فاش احوال شاه جهان
به پیش مهان و به پیش کهان.
فردوسی.
دیر و زود. [ رُ ] ( ق مرکب ) در زمان نزدیک یا دور. سرانجام. عاقبت :
گفتی که دیر و زودبحالت نظر کنم
آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی.
سعدی.
دیر و زود این شخص و شکل نازنین
خاک خواهد گشتن و خاکش غبار.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی.
گر ترا کامی برآید دیر و زود از وصل ما
بعد از آن نامت به رسوایی در آید ننگ نیست.
سعدی.
بالای خاک هیچ عمارت نکرده اند
کزوی به دیر و زود نباشد تحولی.
سعدی.

سر انجام
بالمآل ؛ سرانجام. عاقبةالامر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- عواقب امور ؛ سرانجام کارها و مآل کارها. ( ناظم الاطباء ) .
نهایتا
عاقبت، یارسان
سرانجام اگر در اول جمله بیاید نهاد است
آخرالامر
پایان، آخر، انتها، بالاخره، بالمال، عاقبت، عاقبت الامر، فرجام، مالا، نتیجه، بالاخره، نهایت، ته
اخر کار
پایان, نهایت, نتیجه
در نهایت
انتهای کار، آخر کار
بالاخره
بلاخره
پایان
عاقبت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس