سرمایه گذاری کردن


معنی انگلیسی:
capitalize, embark, invest, put, sink

مترادف ها

finance (فعل)
سرمایه تهیه کردن، تهیه پول کردن، سرمایه گذاری کردن، در کارهای مالی داخل شدن

fund (فعل)
سرمایه گذاری کردن، تهیه وجه کردن

invest (فعل)
خریدن، خرید کردن، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن

فارسی به عربی

صندوق

پیشنهاد کاربران

بپرس