سعفه

لغت نامه دهخدا

سعفه. [ س َ ف َ ] ( ع اِ ) دَمِش سر. ( دستوراللغة ). ریش سر. ( مهذب الاسماء ). شیرینه. ( دهار )... قرحه باشد که بر سر پیدا شود و در ابتدا بثورات متفرقه باشند و متقرح شوند بعد خشک ریشه شوند. بهندی گنجه گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). شیرینه که بر سر و روی کودک برآید و بیمارئی است که موی بریزاند. ( منتهی الارب ).علامت وی آن است که اندر بن مژگان چون سبوس پدید آیدو باشد که ریش گردد و ریم کند و باشد که مژگان بریزد باشد که لون او اغبر باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ناخوشی جلدی مانند کچلی و اگزما و ریزش طبقات شاخی اپیدرمی پوست مرض جلدی . ۲ - کچلی .
دمش سر . ریش سر . شیرینه .

فرهنگ عمید

۱. جوش هایی که در سروصورت برآید، بیماری پوستی.
۲. کچلی.

مترادف ها

scurf (اسم)
پوسته، شوره سر، سعفه، سبوسه، وازده اجتماع

tinea (اسم)
کچلی، سعفه، هر نوع مرض قارچی پوست

ringworm (اسم)
کچلی، عفونت قارچی، کرم حلقه دار، سعفه

پیشنهاد کاربران

بپرس