سعود

/so~ud/

فرهنگ اسم ها

اسم: سعود (پسر) (عربی) (تلفظ: soeud) (فارسی: سعود) (انگلیسی: soeud)
معنی: سعادت، نیک بختی، ( جمع سَعد )، ( در قدیم ) سعادت ها، نیک بختی ها، خجستگی ها
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

سعود. [ س ُ ] ( ع مص ) همایون شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِخ ) منزل بیست و چهارم از منازل قمر و آن سه ستاره است خورد و بر دنبال جدی. ( آنندراج ). ده کوکب است : سعد بلع. سعدالاخبیه. سعدالذابح. سعدالسعود. سعد ناشزه. سعدالملک.سعدالبهائم. سعدالهمام. سعدالبارع. سعد مسطر. و شش ستاره اخیر از منازل قمر نباشند. ( یادداشت مؤلف ).

سعود. [ س ُ ] ( ع ص ، اِ )ج ِ سعد. ( منتهی الارب ). فرخندگی. سعادت :
مسعود تاجداری و هر روز بامداد
بر تاج تو سعود کواکب نثار باد.
مسعودسعد.
و ایام نحوس به اوقات سعود بدل گردد. ( سندبادنامه ص 84 ). || ستارگان باسعادت مثل زهره و مشتری و قمر. ( آنندراج ) :
با علو سپهر بادت امر
با سعود زمانه بادت راز.
مسعودسعد.
هفت رخشان مه آبان بهم آیند چه باک
که سعود از مه آبان بخراسان یابم.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

ابن عبدالعزیز .
جمع سعد، مبارک، خجسته، نیک بخت شدن
( صفت ) مبارک میمون خجسته با سعادت مقابل نحس . یا سعد سعد . خجسته خجسته بسیار میمون . یا سعد و نحس . مبارک و شوم .
جمع سعد . فرخندگی - سعادت . یا ستارگان با سعادت مثل زهره ومشتری و قمر .

فرهنگ معین

(سُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - خوشبخت شدن . ۲ - مبارک شدن .

فرهنگ عمید

۱. مبارک شدن، خجسته شدن.
۲. نیک بخت شدن.
۳. (صفت ) [جمع: سَعد] = سَعد

پیشنهاد کاربران

سقوط و سعود متضاد هستند
از طرفی سقوط یعنی تنزل و پایین افتادن
پس صعود یعنی ارتقا
ارتقاء
با سعید، مبارکی، فرخندگی، خجستگی
( سُ ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای کوزه است.
سعود کل: ( kal ) , به کوزه ای کله ( سر ) شکسته گفته می شود.

بپرس