سلطان احمد

لغت نامه دهخدا

سلطان احمد. [ س ُ اَ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 850 تن سکنه و آب آن از رود زولا است. محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو و دبستان 5 کلاسه نوبنیاد دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دانشنامه آزاد فارسی

سلطان احمد (۷۴۲ ـ ۷۹۵ ق)
(یا: عمادالدین احمد) از پادشاهان آل مظفر. فرزند امیر مبارزالدین محمد بود و در زمان حکومت برادرش، شاه شجاع، از سران لشکر او بود و توانست کرمان را از پهلوان اسد، که آن جا را تصرف کرده بود، پس بگیرد و تا پایان حکومت آل مظفر، خود بر آن جا حکومت کند. اگرچه مدتی گرفتار شورش امیر سیورغتمش بود، کمتر از دیگر شاهزادگان مظفری درگیر کشمکش های داخلی شد. در ۷۸۷ ق، که ایلچی تیمور به نزد او آمد، با قبول سیادت تیمور، به نام او خطبه خواند و سکه زد، اما از حضور در اردوی تیمور، که برای لشکرکشی به عراق عجم آماده می شد، سر باز زد. بعد از سلطنت شاه منصور در شیراز (۷۹۰ ق)، همراه سلطان زین العابدین به شیراز حمله کرد (۷۹۳ ق) که شکست خورد و به کرمان بازگشت. پس از آن که تیمور شیراز را فتح کرد، سلطان احمد با فرزندان خود و هدایای فراوان خدمت او رسید (۷۹۵ ق) اما تیمور آن ها را زندانی و مدتی بعد دستور قتل آن ها را صادر کرد. سلطان احمد را به سخاوت ، دیانت و ساده دلی ستوده اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس