سلفیدن. [ س ُ دَ ] ( مص ) سرفیدن. ( آنندراج ). سرفه کردن. سعال. ( زمخشری ). سرفه کردن. سرفیدن. عطسه زدن. ( ناظم الاطباء ) : هم فرقی و هم زلفی مفتاحی و هم قلفی بی رنج چه می سلفی آواز چه لرزانی.مولوی ( از جهانگیری ).|| درج کردن. نصب نمودن. ( ناظم الاطباء ).
( مصدر ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن .سرفیدن . سرفه کردن . یادرج کردن نصب نمودن .
(سُ لْ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن ، پولی را به اجبار دادن .
سُلفیدن: پرداخت پولی به اکراه. به اجبار دادنِ چیزی به کسی. نمونه:هرکدام وقت سُلفیدنش هزار بهانه می تراشند. ( کلیدر ج۶ص۱۸۷۴ ) محمدجعفر نقویزورکی یا با ناخشنودی پولی رو به کسی پرداختن. . . .هزینه کردن پولی از روی ناچاری و بی میلی یا رو در واسی+ عکس و لینک