سلیقه

/saliqe/

مترادف سلیقه: پسند، ذوق، مذاق، سرشت، طبع، نهاد

برابر پارسی: پسنده، پسند

معنی انگلیسی:
taste, tact, discrimination, palate, good taste

لغت نامه دهخدا

سلیقه. [ س َ ق َ ] ( ع اِ ) سرشت. طبیعت. طبع. نهاد. خصلت. ( ناظم الاطباء ). سرشت. طبیعت. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).خوی. ( مهذب الاسماء ) ( السامی ). در فارسی با خوش ، خوب ، بد، بی ، با و غیره ترکیب می سازد: خوش سلیقه ، بدسلیقه ، بی سلیقه ، کج سلیقه ، باسلیقه ، کم سلیقه و هم سلیقه.
|| ارزن کوفته و اصلاح یافته. ارزن بشیر پخته. ( مهذب الاسماء ). || پینو طراثیت آمیخته. || تره جوش داده. || جای برآمدن تنگ ستور. || اثرتنگ در پهلوی ستور. || نشان قدم و سم در راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نهاد، سرشت، طبیعت، رسم، ذوق، سلائق جمع
( اسم ) ۱ - طبع سرشت نهاد . ۲ - ذوق در انتخاب اشیا ( خانه لباس اثاثه منزل و غیره ) . ۳ - حس تشخیص خوبی و بدی در هنر و حسن انتخاب و احساس برتری و خوبی هنری ذوق جمع : سلایق سلائق.

فرهنگ معین

(سَ قِ ) [ ع . سلیقة ] (اِ. ) ۱ - طبع ، سرشت . ۲ - ذوق .

فرهنگ عمید

۱. ذوق برای انتخاب یا ترجیح چیزی.
۲. رسم.
۳. طبیعت، نهاد، سرشت.

واژه نامه بختیاریکا

بارت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ذوق شخصی در گزینش چیزی یا ترجیح دادن چیزی بر چیزی دیگر را سلیقه گویند. از آن به مناسبت در باب اجتهاد و تقلید سخن گفته‏اند.
از مهم‏ترین شرایط اجتهاد، بلکه اساس همه آنها برخورداری از توان قدسی و ملکه نیرومند استنباط احکام شرعی از ادله آن است. با پیدایی و حصول این توان، شرایط دیگر سودمند خواهند بود. تحقق این شرط در گرو اموری است که کج سلیقه نبودن مجتهد یکی از آنها است.
کج سلیقگی آفتی برای حواس درونی همچون اندیشه و خیال است؛ چنان که گاه حواس ظاهری همچون چشم و گوش دچار آفت می‏شود و در نتیجه چشم اشیا را درست نمی‏بیند و یا گوش درست نمی‏شنود. بنابر این، کج سلیقگی مانع درک درست مطالب می‏شود.
انواع کج سلیقگی
کج سلیقگی یا ذاتی است و یا عارضی که به سبب عارض شدن عوارضی- همچون شبهه رسوخ یافته- برای فرد پیدا می‏شود. راه شناخت کج سلیقگی عرضه کردن فهم خود بر فهم فقهایی است که به حسن سلیقه و اعتدال شهرت دارند.

جدول کلمات

مد

مترادف ها

taste (اسم)
سررشته، مزمزه، طعم، مزه، ذوق، سلیقه، چشایی، طعم و مزه چشی، چشاپی

style (اسم)
میله، سیاق، خامه، سبک، روش، شیوه، عبارت، سلیقه، قلم، استیل، سبک نگارش، سبک متداول

manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

tact (اسم)
ملاحظه، نزاکت، کاردانی، سلیقه، درایت

فارسی به عربی

اسلوب , رشاقة , کیاسة , مذاق

پیشنهاد کاربران

مد
آقای پاسخ به محسن زمانی که چیزی از زبانشناسی نمیدونی چیزی هم نگو سامان یک واژه پارسیه میتونی در واژه نامه دهخدا و پهلوی و اوستا و واژه نامه قاموس نامه نگاه کنی تا به درستی گفته من پی ببری نکته دیگه اینکه
...
[مشاهده متن کامل]
واژه سامان در انگلیسی هم هست و انگلیسی با فارسی هم ریشه هستن و این نشان از فارسی بودن واژه سامان واژه هایی که انگلیسی و فارسی یکی هستن مهر پذیرشی بر پارسی بودنشونه نکته پایانی اینکه عربا کشور واپسمانده ای بودن و همه فرهنگشون از ایران میگرفتن و تو اون دوره که تازه میخواستن پیشرفت کنن نمیتونستن دانش واژه و واژه ها علمی و کارشناسی به فارسی بدن و همه این واژه ها رو از فارسی میگرفتن و با اندکی دگرگونی دوباره به فارسی برش میگردوندن از دسته پگاه که شده صباح دافند و دفاند که شده دفاع چراغ که شده اشراق و شرق و بسیاری واژه ها دیگه ها دیگه که نمیگنجه اینجا بهت بگم پس دست بکشین از این همه نابخردی و کج دهنی به ایرانیا و زبون بزرگ فارسی

واژه سلیقه
معادل ابجد 205
تعداد حروف 5
تلفظ saliqe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: سلیقَة، جمع: سَلائِق]
مختصات ( سَ قِ ) [ ع . سلیقة ] ( اِ. )
آواشناسی saliqe
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
پسنده= سلیقه= خوش گزینی، دل خواه، دلی، زوغ، زوگ، نهاد، سرشت، پسند
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده:
...
[مشاهده متن کامل]

# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

سامان ریشه در واژه پهاوی ساسانی ( فارسی میانه ) sahmān دارد.
پیرس ها:
فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی دیمه 296: sāmān, sahmān
فرهنگ کوچک زبان پهلوی د. ن. مکنزی ترجمه مهشید میرفخرایی دیمه 258: sāmān
...
[مشاهده متن کامل]

نوشته های زبان پهلوی قدمتی حدود ۲۵۰۰ سال دارند، در حالی که هیچ منبع عربی یا ترکی چنین کهن یافت نشده.
همچنین زبان عربی پر از وام واژه های فارسی، یونانی، اکدی و. . . است و هرچه در قالب دستور عرب برود ریشه عربی ندارد.

در آذربایجان ( ( سلقه سهمان ) ) به کار برده میشود
سهمان از ساهم عربی که ریشش سهم هست و معنی همکاری ، سامان و نظم دارد
سامان فارسی هم هیچ بعید نیست از ساهم عربی باشد
سلیقه ساهم=== ترکی شده=== سلقه سهمان
سلیقه
سلیقه=نوعی انتخاب است یا روش میباشد برای هر چیزی
اگر این انتخاب رو اکثریت ذینفع ها بپسندند خوش سلیقه واگر اکثرا نپسندند گوئن بد سلیقه یا بعبارتی له یا علیه عرف آن انتخاب باشد
منابع• http://nasermehrvar@gemail.com
آقایون گرامی سلیقه واژه ای عربی است.
دلیل نمیشه هر چیزی یا واژه ای ( ق ) داشته باشه ترکی باشد.
معنی واژه ی سهمان هم آرام است و هیچ گونه ربطی به واژه ی سلیقه ( عربی ) ندارد.
ذوق
تمیز بودن
سلیقه=چیزی که آدم آن را دوست دارد

دلخواه ، دلی ، پسندیده
مورد پسند
Daintiness به معنای =سلیقه //ذوق لطیف ، میباشد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس