سماع موتی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] با استفاده از دلایل عقلی و نقلی باثبات رسیده است که انسان با مرگ از بین نمی رود بلکه روح مجرد او در جهانی دیگر و در ارتباط با این دنیا به حیات خود ادامه داده و قابلیت سماع و شنیدن دارد.
واقعیت انسان همان نفس مجرد از ماده است و این واقعیت به علت پیراستگی از آثار ماده (مانند: انحلال، پوسیدگی، فساد و تباهی) به مشیت الهی، پس از مرگ بدن، باقی و جاودان است، اگر واقعیت انسان، روان جاودان اوست، مرگ جز جدایی روح از بدن بعلت تغییر شرایط پیوستگی آن دو به یکدیگر چیز دیگری نیست بر خلاف مادیگرایان و ماتریالیست ها که مرگ را به معنای عدم و نیستی و نابودی فرض می کنند. یعنی روح انسان از نظر کمال به پایه ای می رسد که نیاز او به بدن منتفی می شود و در شرایطی قرار می گیرد که می تواند به حیات مناسب خود ادامه دهد.
بقای روح مجرد
بقای روح پس از مرگ یک حقیقت فلسفی و علمی است که فلاسفه بزرگ جهان مانند سقراط و افلاطون و ارسطو در فلسفه یونان، و ابن سینا و شیخ اشراق و صدرالمتالهین در عالم اسلام، از طریق براهین فلسفی آن را به ثبوت رسانیده و اخیرا نیز در غرب در سایه یک رشته تجربه و آزمایش ها در قالب یک حقیقت علمی در آمده است. اگر در قرن نوزدهم تب مادیگری بالا رفت و مسائل ماوراء طبیعت مانند خدا، فرشته، روح مجرد و دیگر عوامل غیبی مورد تردید قرار گرفت از آغاز قرن بیستم بلکه کمی پیش از آن، ورق برگشت و با همت روحیون دریچه هایی به سوی جهان ماورای طبیعت گشوده شد، و مساله اصالت روح و بقای آن پس از مرگ مورد پذیرش قرار گرفت.
اثبات سماع اموات
...

[ویکی شیعه] سَماع مَوتی یا سماع اَموات قدرت داشتن مردگان بر شنیدن صدای زندگان و ارتباط با آن ها در عالم برزخ. این مفهوم از مباحث اختلافی بین مسلمانان و وهابیون است که پذیرش برخی از مباحث اعتقادی مانند توسل به مردگان به آن وابسته است. در روایات به حیات برزخی اموات و نیز قدرت مردگان در برقراری ارتباط با زندگان از جمله شنیدن صدای آنان اشاره شده است. این روایات در منابع اهل سنت نقل شده و برخی بزرگان سلفیه مانند ابن تیمیه و ابن قیم با استناد به آن ها، سماع موتی را پذیرفته اند.
سماع موتی در لغت به معنای شنیدن مردگان یا به گوش مردگان رساندن است و منظور از آن قدرت داشتن مردگان بر شنیدن صدای زندگان و برقراری ارتباط با آنان در عالم برزخ است. از مبانی سماع موتی پذیرش زندگی اموات در برزخ (حیات برزخی) است. با نپذیرفتن حیات برزخی، امکان ارتباط مردگان با زندگان نیز منتفی خواهد شد.
گفتگوی صالح پیامبر و شعیب (ع) با امت هلاک شده خود و فرمان قرآن به پیامبر مبنی بر گفتگوی با پیامبران پیشین از جمله این شواهد است. ابن حجر و قاضی تقی الدین سبکی از علمای اهل سنت هستند که به آیه ۱۶۹ سوره آل عمران ولاتحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ أموَاتا بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبّهِم یُرزقُونَ بر زنده بودن و سماع موتی استدلال کرده اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس