مادرش گشته سمر همچو صبوره بجهان
از طراز اندر تا شام و ختن تا حد چین.
قریعالدهر.
ز بیدادی سمر گشتست ضحاک که گویند او ببند است در دماوند.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 111 ).
از بس سمر که گفته ام اندر فراق دوست همچون فراق گشته ام اندر جهان سمر.
مسعودسعد.