سنخیت

/senxiyyat/

مترادف سنخیت: تجانس، تناسب، همگونی، توافق، هم نوایی، مناسبت، سازگاری

برابر پارسی: همنمایی

لغت نامه دهخدا

سنخیت. [ س ِ خی ی َ ] ( از ع ، مص جعلی ) از یک سنخ بودن. به گونه و اصل همانندی داشتن.

فرهنگ فارسی

از یک سنخ بودن

مترادف ها

authenticity (اسم)
صحت، سندیت، اعتبار، سنخیت

origin (اسم)
سر، ماخذ، سنخیت، اصل، عنصر، خاستگاه، منشاء، مبدا، سرمایه، سر چشمه، نسب، مصدر، اصل بنیاد

genesis (اسم)
ریشه، پیدایش، سنخیت، منشاء، تولید، تکوین، سفر پیدایش، طرز تشکیل، پسوند به معنی ایجاد کننده

پیشنهاد کاربران

هم جنس بودن ، تناسب داشتن
پیوند، پیوندی
کسیکه رفتارش، پندارش، کردارش، گفتارش. . .
طرز گفتنش، طرز تفکرش، . . .
مانند میمون وخوک وسگ والاغ وپشهو عقرب . . .
دیگه نمیشه اسمش گذاشت "آدم" واز سنخیّت بشر خارج شد وباید به ZOO تحویل شود یا موزه حشرات وانگلها . . .
...
[مشاهده متن کامل]

" و جعل منهم القردة و الخنازیر و عبد الطاغوت. . . "
"کمثل الحمار. . . "
"فمثله کمثل الکلب. . . "
"بعوضة"
واین فحش نیست بلکه وصف واقعیّت موجود بالفعل والقوّة! "
بیدار شو وعبرت بگیر!
" فأتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی‏ قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بأیدیهم و أیدی المؤمنین؛ فاعتبروا یا أولی الأبصار"

سنخیت به معنای تناسبت و مناسبات داشتن بین به فرض علت و معلول است، یعنی از هر علتی آثار متناسب با خودش را باید انتظار داشت؛
در نتیجه یکی از معنب های سخنیت تناسب، مناسبات داشتن هست!
نقطه اشتراک، ویژگی مشترک
یعنی نسبت بین چیزی
هم خوانی
سنخیت ب معنی توافق یا تناسب هست
یعنی هر علت خاصی معلول خاصی داره

بپرس