سنکا

لغت نامه دهخدا

سنکا. [ س ِ ن ِ ] ( اِخ ) مارکوس ( لوسیوس ) انائوس . عالم معانی و بیان بود و در حدود سال 39 م. درگذشت. از او مجموعه ای در باب تمرینات خطابه بجا مانده است. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

مارکوس ( یا لوسیوس آنائئوس ) عالم معانی و بیان ( و. قرطبه حدود ۵۵ ق م .- ف. حدود ۳۹ م . ). از او مجموعه ای در باب تمرینات خطا به بجا مانده . یا سنکای فیلسوف . پسر شخص سابق الذکر ( و. قرطبه حدود ۲- ف.۶۵ م. ). وی مربی نرون امپراتور روم بود . در فلسفه مذاقش بارواقیان موافق است و رسایلی در موعظه و اخلاق دارد که معروف و نفیس است . نقادان کردار او را با گفتارش چندان سازگار نیافته اند اما بسیاری معتقدند بر اینکه خوش رفتاری نرون درسالهای اول سلطنت بر اثر تربیت این حکیم بوده است و لیکن آن امپراطور مخبط و سبعیت بر مزاجش غالب بود فجایعی که مرتکب شده در تواریخ مضبوط و مایه حیرت است از جمله آنکه بر فضایل و جاه و منزلت و مال و ثروت مربی خود سنکا رشک برده بدو فرمان داد که رگهای خویش را بگشاید . حکیم از اطاعت چاره نداشت و بدست خود رشته زندگی خویش را قطع کرد .
مارکوس انائوس عام معانی و بیان بود و در حدود سال ۳۹ م . در گذشت .

دانشنامه آزاد فارسی

سِنِکا (Seneca)
از سرخ پوستان امریکا، متعلق به اتحادیۀ آیروکویی. در ایالت های نیویورک، اوهایو و اوکلاهما زندگی می کنند و شمارشان به ۸هزار نفر (۱۹۹۰) می رسد. زبان آنان به خانوادۀ زبانی آیروکویی تعلق دارد. سِنِکاها، که بزرگ ترین ایل از پنج ایل اتحاد آیروکویی بودند، در آغاز در غرب نیویورک و شرق اوهایو زندگی می کردند؛ آنان به کشت ذرت، کدو حلوایی و باقلا اشتغال داشتند. در زمستان به شکار رو می آوردند و در بهار ماهی صید می کردند. خانواده های مادرتبارِ سِنِکا با یکدیگر در اقامتگاه هایی ویژه زندگی می کردند. خویشاوندی پایۀ نظام سیاسی بود. دودمان ها گروه هایی مشتمل بر هشت طایفه (کِلان) و هر طایفه مشتمل بر دو نیمگان، بزرگ ترین تقسیم بندی درون قبیله ای، بودند. هریک از نیمگان ها رئیس خاص خود را داشت که بر شورایی از مردان ریاست می کرد. امروزه فرهنگ سنتی در بین سِنِکاها بسیار کم رنگ شده است و اکثر آنان به مسیحیت گرویده اند. با این حال، هنوز تعداد زیادی از سِنِکاها به زبان زادبوم خود سخن می گویند و هنوز بسیاری از آنان به دین «دریاچۀ زیبا» پای بندند. سِنِکاها قادر بودند به تنهایی به اندازۀ همۀ قبایل آیروکویی جنگ جو گرد آورند و جنگ میان آن ها با سایر قبایل سرخ پوست امریکایی بسیار رواج داشت. در قرن ۱۷ در تلاشی برای به دست گرفتن نظارت بر تجارت پوست، پهنۀ سرزمین خود را گسترش دادند و تقریباً بر کل غرب ایالت نیویورک مسلط شدند. در این میان، بسیاری از مناطق مسکونی قبایل دیگر نیز جذب سرزمین آنان شد. سِنِکاها درخلال انقلاب امریکا، با انگلیسی ها متحد شدند و زمانی که انگلستان در مبارزه با انقلابی ها شکست خورد، جان سالیوان، ژنرال امریکایی، روستاهای سنکاها را در ۱۷۷۹ تخریب کرد و به این ترتیب جامعۀ آنان ازهم پاشید. آنان در ۱۷۹۷ باقی ماندۀ سرزمین های خود را در مقابل مبلغی ناچیز و چند اتراق گاه کوچک به امریکایی ها دادند. چهار اتراق گاه از این مجموعه باقی مانده است که عبارت اند از توناواندا، کاتارائوگوس، اویل اسپرینگز، و آلگانی. در حدود ۱۸۰۰، جنگجویی سِنِکایی به نام «دریاچۀ زیبا» دین جدیدی از ترکیب دین قدیمی سرخ پوستان با مسیحیت ابداع کرد که آن را «به نام او دین دریاچۀ زیبا» نامیدند. این دین به سرعت در اتحادیۀ آیروکویی رواج یافت و هنوز هم تأثیر عمیقی بر زندگی آن ها دارد. سِنِکاها تا ۱۸۴۸ سازمان نداشتند، اما در این زمان گروه های مختلف، جز توناوانداها، ملت سِنِکا را پدید آوردند. این ملت حکومتی جمهوری داشت که شامل شورایی هجده نفره، یک رئیس جمهور منتخب و سه قاضی می شد. این نظام با ازمیان برداشتن ریاست موروثی، به زندگی سیاسی جدیدی در بین سِنِکاها انجامید.

پیشنهاد کاربران

بپرس