سپاسداری


مترادف سپاسداری: امتنان، تشکر، سپاسگزاری، قدردانی، قدرشناسی

متضاد سپاسداری: نمک نشناسی

لغت نامه دهخدا

سپاسداری. [ س ِ ] ( حامص مرکب ) شکران. ( منتهی الارب ). حمد. حق شناسی. تشکر. امتنان :
چونکه ماهان ز رفق و یاری او
دید بر خود سپاسداری او.
نظامی ( هفت پیکر ص 250 ).
بر قیاس نواله خواری تو
ناید از من سپاسداری تو.
نظامی.

فرهنگ فارسی

۱ - شکر نعمت حق شناسی شکرگذاری . ۲ - منت پذیری .

فرهنگ عمید

حق شناسی، سپاس گزاری.

پیشنهاد کاربران

اشتباه نوشتبن
شکرانه
سپاس داری: شکرگزاری.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۷ ) .
مهترشناسی
مهترشناس ؛ آنکه بزرگان را شناسد و ارزش آنان را داند. فرمانبر. سپاسدار :
یکی بنده بد شاه را ناسپاس
نه مهترشناس و نه یزدان شناس.
فردوسی.
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
شکر گزاری
شکر کردن
آگاه بودن به ارزش چیزی ، قدرشناس بودن ( در گفتار و کردار ) ، ابراز احترام از راه سپاس گزاری.

بپرس