سید جمال الدین اسدابادی

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] سید جمال الدین اسدآبادی. سید جمال الدین اسدآبادی یا سید جمال الدین افغانی (۱۲۵۴-۱۳۱۴ق) عالم روشنفکری که برای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی کوشید و با همین هدف، سفرهایی به مناطق مختلف جهان اسلام داشت. درباره موطن، زندگی و تفکر وی بین نویسندگان اختلاف است. میرزا رضای کرمانی از شاگردان او در ایران است که ناصر الدین شاه را به قتل رساند.
سید جمال الدین در شعبان ۱۲۵۴ق (آبان ۱۲۱۷ ش) در اسدآباد به دنیا آمد. پدرش سیدصفدر و مادرش سکینه بیگم از نوادگان امام سجاد(ع) بودند. برخی وی را افغانی و برخی دیگر او را ایرانی می دانند. کسانی که رأی به افغانی بودن وی دادند، دلایلی را برای اثبات افغانی بودن سید جمال الدین ارایه داده اند و ادعای خود سید جمال بر افغانی بودنش را مهمترین دلیل دانسته اند.
صفات الله جمالی نوه خواهر سید جمال الدین، بیان داشته که از عمده دلایل ایرانی بودن وی این است که افراد بسیاری از اقوام و بستگان سید جمال در اسدآباد همدان زندگی می کنند و «ایرانی بودن سید اظهر من الشمس و ابین من الامس» است. در بیشتر اسناد تاریخی، قرینه هایی بر ایرانی بودن سید جمال وجود دارد و او حتی دو جلد گذرنامه ایرانی داشته است.

[ویکی اهل البیت] سید جمال الدین اسدآبادی. کلید واژه: سید جمال الدین اسدآبادی، تبلیغات سید جمال الدین اسدآبادی، امپریالیسم
منبع: ماهنامه مبلغان، شماره 63
سید جمال الدین در شعبان سال 1254 در اسدآباد همدان به دنیا آمد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم بودند. مطابق شجره نامه های موجود وی از سادات حسینی ساکن در محله سیدان اسدآباد می باشد. اما به دلایلی نام خود را به همراه کلمه افغانی بکار می برده است و بدین نام مشهور می باشد. پدرش از سن پنج سالگی وی را با قرآن و مقدمات علوم روز آشنا کرد و با مشاهده نبوغ فراوان او، سید جمال را برای ادامه تحصیل علم با خود در سال 1264 به قزوین برد. وی مدت 2 سال در آن جا به کسب عمل مشغول می شود.
هنگامی که سید جمال الدین اسدآبادی به اتفاق پدرش سید صفدر در سال 1264 ه.ق برای ادامه تحصیل از زادگاهش اسدآباد همدان به قزوین هجرت کرد، چنان شوق تحصیل داشت که ایام تعطیل نیز به هیچ وجه درس و مطالعه خود را رها نمی کرد. در یکی از روزها که پدرش اصرار کرد برای سیاحت و گردش به شهر برود، قبول نکرد و جواب داد که: «خشت و گِل چه تماشا و سیاحتی دارد؟» ناچار پدرش درب حجره را قفل کرد و به ملاقات دوستان خود رفت. هنگامی که مراجعت کرد، دید که سید جمال الدین اطراف خود را به بلندی قامتش کتاب چیده و در وسط آن ها نشسته و مشغول مطالعه است.
سید جمال الدین اسدآبادی در خصوص معمم شدن خود چنین می گوید: «در ابتدای سال 1266 ه.ق همراه پدرم از قزوین به تهران رفتم و در محله سنگلج، در خانه سلیمان خانِ صاحب اختیار که پدرم را می شناخت و اهل اسدآباد و حاکم سابق آن جا بود، منزل کردیم. روز بعد، از چند نفر پرسیدیم که امروز عالم و مجتهد معروف تهران کیست؟ آقای سید صادق همدانی را معرفی کردند.
فردای همان روز در غیاب پدرم به مدرسه ایشان رفتم. دیدم طلاب دورادور آقا را گرفته اند و آقا مشغول تدریس است. سلام کردم و جلوی درب حجره نشستم. یکی از کتب مهم عربی را در دست داشت و مسئله مشکلی را از آن شرح و معنا می کرد؛ لیکن به طور مختصر و مبهم!
پس از اتمام درس، گفتم: جناب آقا! این مسئله را دوباره تکرار فرمایید که استفاده حاصل شود؛ چه از این بیانات مختصر، فایده کامل حاصل نشد! آقا نظر تند و غضب آلودی از روی تحقیر به جانب من کرد. گفتم: دانستن علم به بزرگی و کوچکی نیست و همان مسئله را بلاتأمل به قدر دو ورق خواندم و ترجمه کردم.
آقا این طور که دیدند، فورا برخاسته، به جانب من آمدند و من هم برخاسته، آماده شدم و تصور کردم که قصد زدن مرا دارد! چون به من رسید، پیشانی مرا بوسید، دستم را گرفته، پهلوی خود نشانید. بسیار اظهار ملاطفت کرده، از حال و موطنم جویا شدند. خودم را معرفی کردم. به فوریت فرستادند پدرم را آوردند و یک دست لباس اندازه من خواستند. پس از ملاقات و به جا آوردن رسوم ظاهری، تفصیل را از اول تا آخر برای پدرم نقل کردند و لباسی را که خواسته بودند، مرا به پوشیدن آن امر کردند و به دست خود عمامه بستند و به سرم نهادند و من تا آن روز که چهارده سالم بود، عمامه نگذاشته و با کلاه بودم.

[ویکی فقه] سیدجمال الدین اسدآبادی. بی تردید هر آنکس که با واژه استعمار و استعمار ستیزی خصوصا در مناطق اسلامی کوچکترین برخوردی داشته باشد نامی از سید جمال رادر ذهن خود،دارد.
سید جمال الدین اسد آبادی به سال ۱۲۵۴ ه.ق ( ۱۸۳۸م)، دراسدآباد همدان ایران، چشم به جهان گشود.ابتدا در محل تولد خود به یادگیری زبان عربی و مقدمات علوم دینی پرداخت و سپس راهی عراق شد تا در نجف نزد شیخ مرتضی انصاری تحصیلات خود راادامه دهد.ایشان به مدت چهار سال در نزد شیخ انصاری(ره) به ادامه تحصیل پرداخت.
ورود به عرصه سیاست
زندگی سیاسی و اجتماعی وی با فرا خواندن جهان اسلام به خیزش علمی وادبی و همبستگی و پایداری در برابر استعمار غرب آغاز شد.در این راستا، سید جمال با سفرهای پی در پی به کشورهای اسلامی و اروپایی، برقراری و پایدار کردن پیوند جهانی اسلام و طرح رویکردهای نو در زمینه های اجتماعی و دینی را پی گرفت.وی در این راه، فعالیت گسترده و گوناگونی را مانند انتشار روزنامه، برگزاری نشست های علمی، نوشتن مقالات و انجام سخنرانی های ادبی و سیاسی، از خود به جای نهاد.
بیدارگری در مقابل استعمار
روح و روان مردم و همچنین اوضاع سیاسی اجتماعی ایران دوقرن پیش یعنی زمان ظهور سید جمال، آمیخته به واژه هایی نظیر سکوت و گوشه نشینی، ترس و خودباختگی، قشری نگری و رضایت به وضع موجود بودوکشور، شاهد گسترش هر چه بیشتر فقر و بی سوادی و مسائل ناشی از آن یعنی عقب افتادگی و فساد مالی و مهمتر از همه خودکامگی حکام ووابستگی سیاسی و اقتصادی به دول خارجی بود.در اینجا بود که آزاداندیشی از میان همین مردم سربرآورد و با شناختی که از نقاط ضعف و قوت جامعه و فرهنگ ایرانی داشت با ایمان به قدرت اسلام و فرهنگ اسلامی حاکمان و نخبگان را بیدار باش داد و با تمام قوا به مبارزه با پایه های عقب ماندگی و فقر و ناتوانی پرداخت. اندیشه های وی آنقدر روشن، پرتوان و نو بود که توانست در جای جای سرزمین های اسلامی، چراغی را برافروزد و جمعیتی را به گرد خود جمع آورد.از رهگذر پذیرش اندیشه های او بود که جنبش های اصلاحات درونی و عصیان ها در برابر استعمار نو پا سربرآورد و تاریخ اندیشه ورزی در ملل شرق را به عرصه های جدیدی وارد نمود.امروزه اگر ریشه های آزادی خواهی و توجه به اسلام در کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان، هندوستان، مصر و ایران دیده می شود بی گمان رگه هایی از اندیشه های او ورهروان وی دارد.
تاریخچه سفرهای سید جمال
...

پیشنهاد کاربران

بپرس