سیری درابیات لکی

پیشنهاد کاربران

سوزه مِل بلنگ مل نماتیه هوار
قَلی ای جَیرم کردیسیه کاواو
ویا ؛
سوزه مل بلنگ مل نماتیه هوار
قلی ای جیرم کردیسیه داوار
همچنین؛
سوزه سوزیه سوزه هزاره
سوزه یکی که ها وی مَخارَه
حکما و شاعران و نکته سنجان لک، در زیبایی زن سبز گونه و طنازی و غرور و بلند بالایی و هیبت او ابیاتی را سروده اند
...
[مشاهده متن کامل]

ادبیات لکها ساده و عامیانه و گاه شفاف و پوست کنده و عریان عاشق به معشوق پیامش را ارائه کرده است.
رنگه کم زرده جور کراسکت
بدگو نمیلی بامیِ راسَکَت
ویا
مر مِ چه وِتِم توچه شنفتی
وَ حرف مَردِم تو ژَ مِ کَفتی

معنی :کراسه ننی گلی درشه منتظر محمد نازاره
خوفم نه اژ شاه نه اژ وزیره
خوفم اَوَسَه یارم دل گیره
ترجمه:
ترس و خوف و دلهره ی من از شاه و یا وزیر پادشاه نیست،
[بلکه]
ترس و خوف من از آن جهت است که یار و دلیرم
از من دلخور و ناراحت شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در اینجا مرد عاشق چنان به معشوقش علاقه دارد ، که دلخوری او ر ا مهمتر از پادشاه و وزیر می داند.
از

سلام زحماتت قابل ستایش ودلپسند بود فقط دقت نکردی شحنه را با های دو چشم نوشتی لازم است تصحیح شود منم لکم چون شما و سخت متعصب زبان لکیم گستاخیم را ببخشایید
قومل برایل ای شیطون نفسه چنی بلایه
هی وه رِنگری ، ای دنیا و عقبامکیمو ضایه
ترجمه:
ای خویشان و ای برادران ؛ این شیطانِ نفس ( نفس امّاره ) را نگاه کنید و ببینید چقدر بلاست؟
که با رندی و فن و فوت مارا در دنیا و آخرت رسوا و ضایغ می نماید .
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت حکایت از حیله گری شیطان برای فریفتن انسانها می کند ، وبا وعده های پوچ آنها را در دنیا از عمل خیر و فعالیت سالم اجتماعی و اقتصادی و. . . عقیم و ناتوان می کند . وبه عبارتی شیطان خیلی از مردم را زیان دیده در دنیا و آخرت می نماید .

هر وخت عزاییل مایهِ سَر وَختمو
زوو قلفه ماو کس نیه دادرسمو
اَلوَت وَخت مرگمو دادرسل مان
شرط یسه قَومَل کردار مو خوبو
ترجمه:
هر وقت هنگام مرگ عزرائیل سراغمان می آید
زبانمان قفل می شود و می ترسیم و فریاد رسی نیست
...
[مشاهده متن کامل]

البته هنگام مرگ[ طبق روایت] دادرسهایی به دادمان می رسند
اما ای خویشان و دوستان شرطش این است، که ما در دنیا کردار و رفتارمان خوب باشد .

مِه دلی دِیرم آگِر باره سی
ای ترسِ آگر کس نِماراسی
ترجمه:
من دلی آتشین دارم که تماما" کوله بار آتش است
از ترس شراره ی آتشش کسی به طرف آن نمی آید.
این بیت حکایت از سوخته دلی در راه عشق و محبت آتشین دارد ، که ازبس در عشق یار سوخته است که ازچشم سایرین افتاده است
بدمه یاروول دا دته مای
دس و پاقووی تلپ تره مای
ترجمه:
بدم از یاروها که شاعر نخواسته ، نامش را بیاوردوقطعا" شاعر کاملا" اورا می شناخته است، اعلام می کند بدم از ان زنانی می آید که دختر زباد می آورند بعبارت دیگر برمم از مادرانی می اید که ازبس دختر زیاد آورده اند که قیافه انها چاق و سنگین وبسیار خماسه و شل و ول هستند در اینجا شاعر از زنانی که دختر بیشتر ی به دنیا می آورند ، ناخرسند بوده وبه نوعی انها را تحقیر کرده است وشعر مربوط به تبعیض جنسی است که آشکارا در بیت بعد ارزشمندی مادرانی که پسر می آورند را مشخص می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

خوشمه یاروول دا کره مای
دس و پا باریک زرپ و زره مای
ترجمه :
خوشم از آنها که مادر پسران هستند یعنی زنی که بیشتر فرزندانش پسر هستند، آن زنها دست و پا باریک و فرز و زرنگ هستند ، یعنی ان زنها خوش اندام و اضافه وزن ندارند و در راه رفتن سریعتر و زرنگتر گام بر می دارند گویی ورزشکارند.

ای مردم هاوار درینم سوزیا
ای دس مردمل بی وَر و دُما
ترجمه:
ای مردم خدا باور ؛ از دست مردم حسود و بی اصالت وبدون شرم و حیا درونم آتش گرفت و سوختم زیرا به انحآء مختلف مرا آزار دادند و شکنجه ی روحی نمودند. طبق ضرب المثل :"بترس از کسی که ترا بزند و شکنجه ات کند و تو معذور و ناتوان و یا باشرم و حیا باشی ، که بخواهی مقابله به مثل نمایی و طرف مقابل را بزنی . در جوامع بشری گاهی بزرگترها از طریق کودکان و نوجوانان و به عبارتی از طریق کوچکترها اهل ادب و خرد را شکنجه ی روحی و یا بر ایشان مزاحمت و خسارت بر اموالشان وارد می نمایند مانند خط کشیدن برماشین ویا سنگ زدن و یا به دیوارها و . . . . صدمه وارد می کنند . شاعر از دست این دشمنان مرموز و دزدانه ضربه زن به فغان آمده است و دلش سوخته است.
...
[مشاهده متن کامل]

ای خودا هاوار یه چه دوریکه
هرکی مووینم دل غمینیکه
ویا:
ای خودا هاوار یه چه دوریکه
هرکیمووینم دل مشغولیکه
ترجمه :
خدایا این چه دورانی است؟
که هرکس را که می بینم نگران و پریشان و دلمشغول و غمگین می باشد .
دنگه دنگی مای ژه کورده مالان
ای شیرین له دویرگشت بچن تالان
ترجمه:
سر و صدایی و گویی شیونی ا ز مردمان کرد در حواشی بیستون ، به گوش می آید
غیر از شیزین کاش همه آن خانوارهایکرد از بین بروند
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت شعر از زبان فرهاد آمده که چند ساعت قبل از مرگش از پیرزن دانا و فرهاد کش می پرسد؟ که ای پیرزن از آن سیاه چادران سرو صدایی بگوش میرسد چه خبر است؟ پیرزن به در وغ خبر مرگ شیرین را به فرهاد اعلام می کند . وفرهاد نیز خودکشی می نماید.

یا اموم رضا یا شای خوراسان
یه ایرانه وه جاگه ی شیرانه
ویا؛
یه اموم رضا شای خوراسانه
یه ملک ایران جای شیرانه
ترجمه:
ای امام رضا ( ع ) ، ای شاه خراسان
به عبارت دیگر ای امام رضا که شاه خراسان هستی
...
[مشاهده متن کامل]

این ایران است که جای شیران بیشه ی شجاعت و غیرت هستند؟
دراین بیت از امام رضا تقاضای کمک برای نجات ایران زمین دارند ، که این سرزمین پر از شیر را دربرابر دشمنان ناکام و ناتوان مگذار
ویا ؛
این امام رضا ( ع ) است که شاه خراسان می باشد
این سرزمین ایران جای شیران است
به عبارتی دیگر ؛ این امام رضا شاه خراسان است ک ه رهبر وبزرگ ما در خراسان میباشد از او خواستاریم که سرزمین شیر مردان و دلاوران ، ایران را یاری نماید . و حیف است که دشمنان َشغال صفت بر سرزمین شیران غلبه نماید .

جنگ جوانرود تیر خورده ی رانم
شوفر وه یاواش دردت وه گیانم
ترجمه :
جنگ جوانرود که درگیری بین مردم آنجا و نظامیان پهلوی در منطقه ی جوانرود رخ میدهد ، فردی که از ناحیه ی ران زخمی شده است ، می گوید ؛ در جنگ جوانرود تیر به رانم اصابت کرده است ، ای شوفر و راننده ی ماشینی که من تیر خورده را به یبمارستان می بری ، ترا بخدا یواش رانندگی کن ، من فشنگ و تیر اسلحه در ران دارم و دارم درد می کشم.
...
[مشاهده متن کامل]

داخ دوری تو ها ی ار سخونم
مه دی هابچم لای دسگیرونم

کا شکای بمردام بکه رین شوینم
وه دل بشنوین ناله ی دروینم
ترجمه:
کاشکی از این هجران می مردم تا توبیایی و برایم شیون کنی.
آنگاه با گوشِ دل سوخته ات ، صدای ناله و آه و افغانِ درون مرا بشنوی.
...
[مشاهده متن کامل]

درحقیقت عاشق دلسوخته که راهی برای دیدن یار ندارد و توان ابراز احساساتش را در دوران سخت ایلیاتی که بیان سخن عشقی عرف نبود ، تنها راه را مرگ خود می داند که اوبمیرد و یارش در بین جمع صدای سوز و آه دل سوخته اش را با گوش دل بشنود . یعنی بداند چقدر اورا دوست داشته است . این بیت شدت عشق و مضیقه در دیدن یار را می رساند .

نه کاقذ دیرم نه قلم دوات
راز دله کم بنویسنمه لات
ترجمه:
نه کاغد و نه قلم و نه جوهر دارم
تا راز و درددل خود را برایت بنویسم
دراینجا عاشق و معشوق هردو سواد خواندن و نوشتن دارند ولی به علت زندگی در محیط ایلیاتی و دیه های قدیم دفتر و خود نویس و جوهر را همگان نداشتند خصوصا" مردم آن زمان آنقدر از جایی به جایی کوچ می کردند اگرهم قلم و دفتر و جوهر داشتند ، شکسته می شدند و از حَیِّز انفاع می افتادند .
...
[مشاهده متن کامل]

در چنین حالتی با زمزمهی این بیت وفاداری و دلتنگی خود را از دوری و هجران یار نشان می دادند . در آن زمان مردان برای دفاع از کشور یا تجارت و یا رفت و آمد در ییلاق و قشلاق فاصله هایی می افتاد و همین امر دوطرف را به ساختن بیت بندی و ترانهسرودن می کشانید . به همین بسنده می کنیم ، یاد دوران ، یادگاران یاد باد.

خوشمه چته مای لکی وتنت
وگرد هوم دتیل خنه کردنت
ترجمه:
معشوق لک تبار است و از زبان لکی خوشش می آید، معشوقه و نامزد یا همسرش وقتی با زبان شیرین لکی و باستانی سخن می گوید ، عاشق سینه چاک به سخنان یارش گوش می دهد و از خنده ی ملیح او در جمع دخترا ن آبادی بیشتر لذت می برد زیرا شادشدن دل نامزدش برای او اهمیت ویژه ای دارد. شادی ، ملاحت ، چابکی ، خنده و ارتباط اجتماعی سالم یار برای نامزد ش نیز خوشایند است .
...
[مشاهده متن کامل]

■خدا داد ای دس دل بیمارم
دلسوزی نیرم به کی تیمارم
ترجمه:
خداوندا ازدست این دل بیمارم فریاد
من یار دلسوزی ندارم که مرا تیمار کند
در توضیح این بیت باید گفت؛ دل خیلی ها مریض و ناراحت برای نا کامی ها ی زندگی است ، کاش یار دلسوزی وجود می داشت تاما را از این ناکامی ها و شکستها نجات دهد . آدمی تشنه ی محبت است و برای تداوم حیات نیازمند عشق و امید است.
...
[مشاهده متن کامل]


گرین گرتمه چی دار وه نی
مگر کورم کی یار دل وه نی
ترجمه:
بسان درخت وهن یا پسته وحشی یا به زبان محلی آتش گرفته ام بسان در خت قلنگی
مگر یک یار همراه و دلسوز مرا خاموش کند
برخی به جای یار دلبند ، دختری از وندهای غرب کشور را مانند بیرانوند، کولیوند ، حسنوند ، ریزه وند ، قیاسوند ، زینی وند و . . . . . را برایخاموش کردن دل آتشین و عاشق خویش با آواز سر می دادند و می گفتند :
...
[مشاهده متن کامل]

گران گرتیمه چی دار وه نی
مگر کورم کی دت بیرنونی ( ویا سایر وندها )
ویا:
گران گرتیمه چی دار وه نی
مر علاجم کی دت قلاوه نی
یا:
مر علاجم کی دت بالا برزی
ویا:
مر علاجم کی دت چیم مه سی

■ نمم حاوال پرس بی کسان کیه ؟
بجز خداون دیر هویچ کس نیه
ترجمه:
احوال پرس و دلسوز و یاور بی کسان و محرومان چه کسی است؟
به غیر از خداوند سبحان و مددرسان دیگر هیچکسی وجود ندارد
این بیت حکایت انسان عاجز و ناتوان را دارد ، که از فقر و گرفتاری کسی از او احوال و سراغی نمی گیرد ، وفقط خدا برایش مانده است در حقیقت خداوند مددرسان حقیقی است.
...
[مشاهده متن کامل]


جهال ای هوزه خیاته خامن
ناشتا که میرن و فکر شامن
ترجمه:
جوان این قوم یا این قصبه و دودمان بسیار خام و شکمو و مثل ذرت نرسیده هستند
ازبس سور چران و شکمو هستند در حال خوردن صبحانه هستند ، و همش به فکر این هستند که شام چه بخورند.
...
[مشاهده متن کامل]

به عبارت روشنتر جوانان این طایفه فقط به خوردن فکر می کنند . شاعر با این سخن طعن آمیز، جوانان را به فکری بالاتر از شکم چرانی و رفتن به دنبال کار و زندگی دعوت می کند.


خدا خدام بی ژه مال بینه در
چوارشو عروسی بکیشینه سر
ترجمه:
از خداوند می خواستم که بختت باز شود، واز منزل بیرون بروی
وبرای خوشبخت شدن و تعیین سرنوشتت چادر عروسی را به سر کنی
در توضیح این بیت دومفهوم کلی مترتب است ؛
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - مفهوم اول آرزوی پدرو مادر دختر و نامزد اورا می رساند که این دختر دیگر در خانه پدری نماند و برای تداوم زندگی و شروع زندگی مشترک با یارش ، چادر سفید عروسی بر قامت رعنایش پوشیده گردد.
۲ - مفهوم دوم آنست که در قدیم برخی ازدختران جوان ، پرده نشین بودند، وکمتر از منزل بیرون می رفتند حالا والدینش آرزو دارند که دختر به خانه بخت برود و شاهد عروس شدن اوباشند.

یه دوس کیه وه هلگه داوان
وه پای پتی مچو وه باوان
ترجمه :
این دوست کیست ، که دوان دوان راه می رود
وی با پای برهنه دارد به سمت قبیله شان در حال رفتن است
این شعر در زمانیکه عروس در بین خانواده شوهرش اذیت شود یا شوهرش اوراکتک می زد با حالت زار و پریشان و پا برهنه و هراسان قهر می کند . در اینطور حالتی احتمال در گیری بین دو خانواده بود. درهرصورت این هم یک ویژگی و رفتار از زندگی ایلیاتی بوده است گرچه این نوع قهر کردنها نادر بوده است ولی وجود داشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

گنم گرمه سیر هر گولیءی جایی
بوشنه دوسه کم شونوسی بایی
ترجمه :
گندم گرمسیر هر بوته ای از آن در مکانی دور ازهم قرار دارد
به معشوق و دوست ونامزدم بگوئید، شب در آنجا بیتوته نکند ودر انجا نماند و زود برگردد.
...
[مشاهده متن کامل]

مفهوم این است که منطقه گرمسیرگندم هایش در حا ل درو هستند وکوچ دامداران ازییلاق به قشلاق به پایان خود رسیده است و ییلاق منتطر قدوم امدن ایل است پس زودتر برگرد و معطلی دیگر جایز نیست.

در ادامه بیت لکی معترضه، که بگذاز بمیرم از این همه درد ، استاد محمد حسین شهریار در غزل شماره ۱۴۳ گزیده غزلیاتش آورده است ؛
در دیاری که در اونیست کسی یارکسی
کاش یارب که نیفتدبه کسی کار کسی
هرکسی آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
بیلا بمرم هر وای درده وه
سر بنم ار بان سان سرده وه
ترجمه:
با همین درد و رنجی که دارم، بگذار بمیرم
وازغصه مردم این زمانه سرم را بر سنگ سرد بگذارم
این بیت میتواند سخن ودرددل تمام کارتن خوابها وکسانی که در قبرستانها ، موقع خوابیدن سرشان را برروی سنگ می گدارندودر یک خواب تلخ ووحشتناک فرو می روند . درهرصورت این بیت شعر اعتراضی بر مردم روزگارشاعر دارد که ازفقر وبیکاری و آسیبدیدگی به سنگ سرد پناه آورده است. تا دمی از این غصه ها و ناکامی ها دمی بیاساید.
...
[مشاهده متن کامل]

برگشتنت و آن نگاه معنا دار چشمانت برای من کافیس ، یعنی به همین میل و محبت و عواطفت که در نگاهت با آن چشمان زیبایت که مرا خرسند کردی حقیقتا" برایم کفایت می کند . اگر غیر از این ازشما ای معشوق نازنین ، درخواستی داشته باشم ، بی انصافیست چون عشق پاک دوران نامزدی باید بر اخلاق تکیه داشته باشد.
کل ّ چاوله کت وً مِن کافیه
اربیشتر بوشم بی انصافبه
ترجمه :
[عاشق پاکباخته ، به معشوق و نامزدش ، در دوران ایلیاتی ، می گوید] ؛
تاریکه شووان نمنم واران
یخم کفت ژه دس شو نوه داران
ترجمه :
شب تاریک بود و باران نم نم می بارید
یقه ام به دست نگهبانان و شهنه های شب افتاد.
منظور آنست که شب به شوق دیدار یار ، از منزل بیرون رفتم ، در حال گشت و گذار در آبادی یا شهر بودم که بدست ناتورها و نگهبانان شب بازداشت شدم.

شرط بو ژه داخت ، مِ دَیر نخنم
برگ عازیتیم ، ای ور نکنم
ترجمه :
ای معشوق نازنین ؛ شرط و عهد وپیمان می بندم که بعداز مرگ تو هرگز نخندم
ورخت و برگ ولیاس عزا را تا زنده ام از تنم بیرون نکنم و همیشه به فکرت باشم و تا روز مرگ فراموشت نکنم.
ارا نماری سرئه دیارم
هر چم ئریتم دردترمزارم
ترجمه : برای چه به دیدن من نمی آیی ( به عبارتی چرا به من سر نمیزنی )
من هنوز چشم به راه توهستم ، دردت به مزار وقبرمم.
این بیت دربطن خود اصطلاحی قدیمی ، از زبان لکی را به ما نشان می دهد . بجای سرزدن و به ملاقات آمدن ، " سرئه دیارم" آمده است. این بیت ، پیام عاشق در حال مرگ و منتظر را میرساند ، و میگوید درحال مرگم ، ویا من در زیر قبرم ، ولی هنوز منتطرم سری به من بزنی ، ویادی ازمن بکنی وحداقل برسر قبرم فاتحه ای بخوانی اما در یغ که تو نیامدی ای نازنین دردت به وجودم در دل گو ر .
...
[مشاهده متن کامل]

دلخوه شیم ( دلخوشیم ) یسه موشن یاره مای
ای خدا تو بوش ای کوم لایره مای
سردیه زمسان وه سرم چیه
ئر خدا بیتی ای وهاره مای
ترجمه :
تمام دلخوشیم این است که قاصدان و خبر آوران ، می گویند ، که یار [ دلدار] می آید
...
[مشاهده متن کامل]

خداوندا شما بگو ، از کدام طرف می آ ید؟ ردزمستان را تحمل کردم وعمر زمستان به سر آمد
[ آنطور که می گویند ]، اگر خدا بخواهد امسال در فصل بهار می آید.
آنچه از این دوبیتی بر می آید، درد دل عاشق منتظر است که به امید و توکل سختی ها را تحمل میکند و در آرزوی آمدن یار دلبندش در فصل خوش بهار میباشد.
س

وتن خاصی کین بوم وه خلامت
ایسکه گنی کین توف ار مقامت
( ایسه گنی کین توف ار مقامت )
ترجمه :
برمبنای عرف ایلیاتی که خانواده داماد به خانواده دختر می گویند ؛ آمدیم خدمتتان تا پسرمان را به غلامی شما ود خترتان در بیآید ، اینجا داماد یاشوهر وبه عبارت دیگر عاشق به معشوق می گوید ؛
...
[مشاهده متن کامل]

من خیال کردم که تو دختر خوبی هستی و واقعا" زن زندگی هستی، که تا آخر عمرم غلامی و کوچکی ترا بکنم ، اما ندانستم که تو زن زندگی نیستی و تف بر َآن شآءن و منزلت و مقام و مرتبه ات باد.
خلاصه این بیت همان است که در مقدمه نوشته شد این بیت کاربردش برای فردی است که لیاقت و شاءنمقام ومنزلت ونقشی که به او محول شده است را ندارد ، در واقع ضرب المثل گویا و روشن و صریحی است که عاشق به معشوق ابراز می نماید.

دسه کم بگر بیر مه ماله کت
بککم ومیمون تنیا خاله کت
ترجمه:
[معشوقه و نامزد آماده ی زندگی مشترک]، به نامزد و عاشق دلبندش می گوید؛
دستم را یگیر و عاشقانه به خانه ات ببر ، و [ توکه در خانه ی خاله یا دایی ات زندگی می کنی]، باهم مهمان تنها دایی یا تنها خاله ات کن .
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت حالت یکفرد یتیم را دارد که ان فرد والدینش را در طفولیت از دست داده است و درخانه ی دایی اش بسر می برد الان نامزدش می گوید بیا ازدواج کنیم و من راضیم که مهمان و منزلگاهم خانه تنها دایی شما باشد. یعنی قانعم و ایرادیندارم ، فقط ازدواج کنیم واز بلا تکلیفی نجات یابیم.

تنیا داری بیم وه سر کلاوان
دالکه تو بنیش لشم بلا وان
ترجمه :
[من]تنها درخت یا فرد شاخصی بودم بر بالای بلندی و در بالای تپه ها
[الان از ان بلندی و وجاهت وبزرگی افتاده ام]
مادر نازنینم الان بنشین وبرای این جسم مرده ، و از اوج به زیر کشیده شده ، مویه وزاری کن و با مویه های[حماسی] مرا معرفی کن و از نشان های بزرگی جسم وروحم نوحه گری کن.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت در وصف فردی شاخص و شجاع و بالانشین ونترس، بحث می کند که الان از دنیا رفته است یا از عزت به خواری افتاده است ، لذا از مادرش می خواهد با مویه هایش عظمت وشجاعت و مهم بودن اورا برای دیگران بیان کند.

سورماون زر بافت مالش نقره ی نو
بارین و ه دیده، دنیات وه دل بو
ترجمه:
[کاش] " سورماون" یا سرمه دان زربافت و زیبا ، که" ماله" آن ازنقره ی نو و خالص درست کرده با شند را داشته باشی؛
آن سرمه ی عالی را بر دیدگان بمالی، زمانی که دنیا به کامت باشد یعنی چرخ روزگار بروفق مرادت بچرخد.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیترا بیشتر در فال "چهل سرود " به کار می برند . در حقیقت مفهومش گرچه خوب است ، اما فقط ارزوی نیکویی را به ذهن متبادر می کند . و هر دختر یا زن جوانی دلش می خواهد دنیا به کام دلش باشد ان وقت دست به ارایش و پیرایش بزند و سرمه ی سنگ وسیاه و خالص را بر چشمانش بکشد ، و زیباییش را چند برابر نماید.

بوتا بنیمون دوسر یه بالیشت
اَوه خته بکیم انگوشتر آلیشت
ترجمه:
[معشوق به عا شق پیام می دهد] ؛ بیا تا دونفری سرمان را بر روی یک متکی وبالشت بگذاریم
آن وقت در آنجا انگشترهایمان را با همدیگر عوض کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت به دوران قبل از قرن بیستم میلا دی برمی گردد که َشغل اکثر مردم کشاورزی و دامداری بوده است لذا معشوق و نامزد به عاشق و همسر آینده اش می گوید هر وقت عروسی کردیم و سرمان بر روییک متکی گذاشتیم آن وقت هزار حرف نگفته و هزاران آرزو را با هم در میان می گذاریم و برای ابراز محبت، انگشترهایمان را عوض می کنیم. حالا این عوض کردن انگشتر چه مفهوم داشته ، نگارنده از توضیح آن عاجز است.

ار بلنگی که ور خوم بکه م وه گل
ارای بلای برز دوای سوز ژه مل
ترجمه:
عاشق بادیدن معشوق گوید:
از بلندی کبیر کوه خوم را به سرعت مانند سنکی با سرعت در سرازیری غلت می خورد به یارم برسانم
همان یاربلند بالا وشیریت قامت، که دعای سبزی هم برای اینکه چشم زخم نخورد ، به گردن آویخته است .
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت حکایت از اشتیاق عشق پاک عاشق نسبت به معشوق است ، و به عشق یار ودلدارش دوست دارد سریعا" از سفر کوهستان به طرف منزل یارش مانند توپی که از بالا با سرعت ، مسافت سرازیر ی را طی می کند ، مشتاق دیدار و وصال است.

۷ - هرمای هر مچی هر مین ار ورم
آخر داواران ما رین ای سرم
ترجمه:
هر آمد و رفت می کنی و در جلوی چشم من خود را ظاهر می کنی بعبارتی با نمایان و عرضه کردنت به من
عاقبت مرا عاشق سینه چاک خود می کنی ، و مرا در بین خلق رسوا می کنی ، به عبارتی دیگر عاقبت با این خود نمایی ات مرا دچار دردسر می کنی ، وبا آبرویم بازی می کنی و خلایق را بر من می شورانی.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت حکایت از خودنمایی و عرضه کردن وطنازی معشوق دارد ، که با این کار عاشق را به دام خود می اندازد و عاشق را به دردوسر و مشکلات دچار می کند.

۶ - کسی را ای فلک تخت و بخت کیت نشیوانی
شادی کیت نکر و ه و پشیمانی
ترجمه:
ای روزگا ر زندگی و کاخ وتخت وتاج وسروری چه کسی را بر هم نزدی
وشا دمانی و نشاط و . . . خوشحالی چه افرادی رابه پشیمانی تبدیل نکردی

هرکس منو تو ویک ره سانی
هم حجی قبول ، هم خراسانی
ترجمه:
[ پیام وشکر گزاری عاشق به معشوق است]
عاشق گوید؛
هرکسی که من وترا به هم رسانید ، یعنی وساطت کرد تا من به تو برسم و باتو ازدواج کنم ،
...
[مشاهده متن کامل]

هم زیارت خانه ی خدایش مقبول گر دد هم زیارت امام هشتمش ، به عبارتی انکه یاری کرد و مرا به تو رسانید هم حجش وهم زیارت امام رضا یش در خراسان مورد قبول در گاه حق قرار گیرد.

۴ - مه ای قصره مام لیمو بارمه
وه کس نمیه می ارای یارمه
ترجمه :
من از قصر شیرین با بار لیمو آمده ام
به کس نمی دهم آنرا برای یارم آورده ام
معنی اش در ترجمه آشکار است قبلا عشایر برای خرید به مرز و یا شهر وبخش های همجوار می رفتند و گاه در خریدشان میوه ویا لباسی بطور مخصوص وخصوصی برای یار یا معشوق ویا نامزدشان می اوردند ، واحساساتشان را اینطور زیبا ودلنشین بیان می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

۳ - خدای دای له دس دت سیاه منصور
سروه ن بستی یه ، کلهری ده سور
ترجمه:
خدایا ازدست [ سنت شکنی ] دختر سیاه منصور به تو شکایت می آورم [ ببین چه کرده؟ ]
سربند و گل بندی را به شکل لکی متعارف نبسته است ، بلکه به صورت کلهری که سربند وگلونی آنها تیره تر و بزرگتر است ، شاید به خاطر هیکل مند بودن زنان کلهر انطور سربند می بندند
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت سنت شکنی وفرمی جدیدتر و غیر متعارف از جامعه ی خود بسته است و جامعه درقالب این بیت شعر ، به این عرف شکنی اعتراض میکنند.
تبصره سیاه منصور زمانی که این شعر رابسته اند یک فرد بوده است الان سیاه منصور یک طایفه است که رد پای آنها در پلد ختر هست وخیلی از معلمان ودانش آموزان ومردم شهرستان پلدختر با فامیلی سیاه منصوری میباشند

۲ - ده سم ودامان شخصی بی ین گیر
بی رو بی فرزن ، بی خوداو بی پیر
ترجمه : دستم به دامن[ یا دام] شخصی گرفتار شده است ، که نه دارای "رو" که در لکی به دومعنا آمده است ، یکی آبرو ودیگری فرزند ، می باشد . به عبارتی جامع ، دستم به دام ودامن شخصی [خطرناک] گرفتارشده است که نه دارای آبرو ونه فرزند و[عاطفه] است و نه به خدا و امام وپیر طریقتی ایمان دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت حکایت از حاجتمندی، ومقروضی فردی فقیر و ناتوان ، به یک فرد قدرتمند است، که طرف مقابل سختگیر وبه هیچ صراطی مستقیم نیست و با بی دینی ، و عدم عاطفه و انعطاف ، به فرد زیر دست ستم روا می دارد این بیت تمثیل و قوت قلبی است که شخص ثالث ومصلحی برای فرد فقیر وگرفتار از وصف حال او بیان می کند.

بیت خدالم شکری. . . . . . در تفآل" چهل سرو" به کار می رود ومعنای خوبی دارد ، از طرفی نیز با ر روانی مثبت اندیشی و فارغ البال شدن را دارد، زیرا انسانی که به هدف برسد ، احساس خوبی دارد ، سجده ی شکر بجا می
...
[مشاهده متن کامل]
آورد ، ودلش از دغدغه های مسیر رسیدن به هدف آرامش می یابد ، زیراتلاشها ثمر داد ونگرانی نرسیدن به هدف بی مورد بود.

لک یکی از اقوام قدیمی ایران است ، و اگر آن را جداکبر ماد و پارس و پارت بدانیم شاید گزافه نگفته ایم ، زیرا اولا"نبیره نوح نبی الله هست ثانیا" لکی زبان است و سلسله های صاحب قدرت ایران ، خصوصآ" اوستا کتاب معنوی حضرت زردشت ، و ثالثا " برخی کتیبه ها به لهجه لکی خوانده می شوند ، رابعا" لکی ازشمالی ترین نقاط فلات ایران و آسیای میانه به سمت جنوب و تمام کوههای زاگرطس را با زیر مجموعه های در بر گرفته است ، و الان دربین کابلیها ولولیان ولوتی ها که بهرام گور پنجاه خانوار از آنها را در سراسر ایران پخش کرد تا با موسیقی و صنایع دستی که بلد بودند ، برای کشاورزان ودامداران داس وتبر وتبر وتیشه و آردبیز و. . . بسازند . این طایفه طبق نظر مرحوم لوتی کبکعلی نادری اهل دره شهر ، معتقدبودند که اولین اشعار موسیقی برمی گر دد به دوران خسرو پرویز ساسانی است و معروف به خسرو شیرین میباشد . البته شعری در بدبختی آخرین پادشاه ساسانی که اعراب بر ما پیروز می شود در شهر زور که واژه های آن لکی قدیم است . درهر صورت ابیاتی لکی در سینه های مردم است وما شاعر آنها را نمی دانیم . بنده انها را ابزات واشعار حکمای لک می نامم هرچند ابیاتی هم ممکن است شاعرشان مشخص با شد وچنانچه نگارنده شاعرش را بشناسد ، نام شاعر هم ذکر می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - خدالم شکری رسیم و مطلو
دله م ساکت بی ژه پژاره شو
یعنی: خداراشکر وسپاس می گویم که به مطلب ومرادم رسیدم ، وبه زبان امروزی ، خدا را شکر می کنم که به معشوقم رسیدم/
ودلم از آشفتگی و و نگرانی ودلهره، به آ رامش و خوشحالی وآسایش رسید

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس