شاسپرم

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

شاسپرم. [ پ َرَ ] ( اِ مرکب ) یکی از انواع ریحان که او را اسپرغم گویند. ( فرهنگ سروری ). بمعنی اسپرغم است که نوعی ازریحان باشد. ( برهان ). مطلق ریحان. ( شعوری ). او را شاهسپرم نیز گویند. ( فرهنگ سروری ). همان شاه اسپرم است. ( انجمن آرای ناصری ). اسپرغم است که شاهسفرم نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). ضیمران. ضومران :
بنه شاسپرم تا نکنی لختی کم
ندهد رونق و بالیده و بویا نشود.
منوچهری.
تاک رز باشدمان شاسپرم
برگ رز باشد دستار شراب.
منوچهری.
آن برگهای شاسپرم بین و شاخ او
چون صدهزار همزه که برطرف مد بود.
منوچهری.
و رجوع به شاداسپرم ، شاه اسپرم ، شاه اسفرهم ، شاه اسفرغم ، شاهسپرغم ، شاهسفرم ، شاهسپرهم و شاه اسفر شود.

فرهنگ فارسی

شاه اسپرغم، اسپرغم، ریحان، ضمیران
ریحان سبز .

فرهنگ عمید

= ریحان: از سر شاسپرم تا نکنی لَختی کم / ندهد رونق و بالنده و بویا نشود (منوچهری: ۳۴ ).

پیشنهاد کاربران

شاسپرم /šāsparam/ ( اِ مرکب ) ریحان را گویند در گویش شهرستان بهاباد به شاسپرم، شاسپره /shaspareh/ گفته می شود که تغییر یافته همین کلمه شاسپرم است و به همان معنی ریحان سبز می باشدو نام های دیگر آن، اسپرغم[ اِ پ َ غ َ] ، شاه اسپرغم و عربی آن ضمیران [ ض َ / ض ُ م َ / ض َم ْ ی َ ] است.

بپرس