شاه بانک

لغت نامه دهخدا

شاهبانک. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) گیاهی است دوایی و آن را به تازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن شاه بابج است. ( برهان قاطع ). آن را تس سک نیز گویند و بتازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن شاهبانج است. ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از آنندراج ). شابانک نیز گویند . آن برنوف است. گویند که آن نوعی است از قیصوم. آن را شاهفانج نیز نامند. رازی در الحاوی گوید: آن جمسفرم بری است. و در بعضی از کتابها خواندم که آن شجره ابراهیم الصغیره است که در منازل یافته شود و آن درختی است که برخی شجره مریم خوانند و در منازل پیدا گردد. اما صحیح همان است که ابتدا یاد کردم و آن برنوف است. ( مفرادت ابن بیطار چ مصر و ترجمه فرانسه آن ). شاهبانج و غابانک نیز گویند و شابانک و شابانج هم گویند و آن بنفسج الکلاب است به عربی قوة الکلاب گویند و صاحب جامع گوید برنوف است و همو گوید شجره ابراهیم کوچک است و همو از قول خافقی گویدکه نوعی از قیصوم است و از قول صاحب حاوی گوید حب شبرم بری است مؤلف گوید این همه قولها خلاف است و آنچه محقق است بنفسج الکلاب است. بشیرازی آن را تس سگ «آتش سگ » خوانند. ( از اختیارات بدیعی ). ولی مؤلف در یادداشت خود گوید: شاه بانک غلط و شاه بابک صحیح است.

فرهنگ عمید

= شابانک

پیشنهاد کاربران

بپرس