شب پوش

لغت نامه دهخدا

شب پوش. [ ش َ ] ( نف مرکب ) پوشنده شب. که شب را بپوشد. || ( اِ مرکب ) شبپوش. کلاه و طاقیه. تخفیفه ای که شبها بر سر نهند. ( برهان قاطع ). شب کلاه و کلاهی که شبها بر سر نهند. ( ناظم الاطباء ). شب کلاه. کلاه شب. کلاه کوتاه که بر سر نهند. ( آنندراج ). کلاه و چارقد که در شب پوشند. ( فرهنگ نظام ). دستار کوچکی که هنگام خواب و خلوت به سر پیچند و آن از عمامه سبکتر می باشد. ( فرهنگ فارسی معین : تخفیفه ). دستارچه سبکی که شب هنگام برای خوابیدن بر سر میبندند و تخفیفه می گویند، زلف را و قسمتی از صورت را می پوشانند. ( دیوان سنایی چ 2 مدرس رضوی ص 909 و 912 ) :
رخش روزست و ابرو گوشه روز
نهاده ست از برای فتنه شب پوش.
سیدحسن غزنوی.
از کوی سوار چون درآیی
شب پوش بر ابروان نهاده.
خاقانی.
|| برقع. ( برهان قاطع ). برقعو حجاب زنان. ( ناظم الاطباء ). برقع. ( آنندراج ) :
ز مستی بازکرده بند کرته
ز شوخی کج نهاده طَرْف ِ شب پوش.
سنایی.
صد روح درآویخته از دامن کرته
صد روز برانگیخته از گوشه شب پوش.
سنایی.
چه رسم است این نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شب پوش.
سنایی.
ای صاحب آن دو زلف کوتاه
شب پوش منه تو بر رخ ماه.
سیدحسن غزنوی.
|| لباس شب. ( آنندراج ). جامه خواب که هنگام خواب بر روی کشند. لحاف و بالاپوش. ( ناظم الاطباء ). لحاف. ( برهان قاطع ). کسا. || گلیم. || پلنگپوش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( ~ . ) (اِمر. ) ۱ - لباس خواب . ۲ - روسری که شب هنگام خوابیدن به سر بندند.

فرهنگ عمید

۱. جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند.
۲. شب کلاه: ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲: ۴۲۳ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس