شباهت داشتن


معنی انگلیسی:
approximate, resemble

لغت نامه دهخدا

شباهت داشتن. [ ش َ / ش ِ هََ ت َ ] ( مص مرکب ) مانستن.مشابهت داشتن. شبیه و مانند بودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مانستن مشابهت داشتن

واژه نامه بختیاریکا

بُردن وا؛ رفتن به؛ مثلا علی برده وا هالوس یعنی علی به داییش رفته

مترادف ها

resemble (فعل)
تشبیه کردن، مانستن، شباهت داشتن، مانند بودن، همانند کردن یا بودن

فارسی به عربی

اشبه

پیشنهاد کاربران

it sounds like
Rather like = a bit like
حکایت کردن. [ ح ِ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نقل کردن. حدیث کردن. قصه کردن. یاد کردن :
آنچه در غیبتت ای دوست بمن میگذرد
نتوانم که حکایت کنم الا بحضور.
سعدی.
یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی.
این حکایت که میکند سعدی
بس بخواهند در جهان گفتن.
سعدی.
|| شباهت داشتن :
درخت ترنج از بر و برگ رنگین
حکایت کند کلّه قیصری را.
ناصرخسرو.
بتی دارم که چین ابروانش
حکایت میکند بتخانه چین.
؟

بپرس