شبط

لغت نامه دهخدا

شبط. [ ش َ ] ( ع مص ) زخمی ایجادکردن. شکاف و خراش باریک و دراز ایجاد نمودن. ( از دزی ج 1 ص 720 ): شبطه ؛ او را مجروح کرد به جراحتی باریک و دراز. ( از محیط المحیط ). || در اصطلاح عامه ، رسم کردن ساحر بر روی زمین خطی را: شبط الساحریشبط شبطا؛ رسم علی الارض علامة. ( از محیط المحیط ).

شبط. [ ش َ ب َ ] ( اِ ) شباط. ماه قبل از آذار. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شباط شود.

فرهنگ فارسی

زخمی ایجاد کردن شکاف و خراش باریک و دراز ایجاد نمودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس